Wednesday, November 30, 2016

پارادوکس حکم احمد منتظری

صدور حکم 21سال زندان و تخفیف آن به 6سال حبس و خلع لباس تعلیقی، برای احمد منتظری، به‌دلیل انتشار فایل صوتی آقای منتظری، تصویری است از آشفتگی و بی‌تعادلی و هراس و درماندگی نظام ولایت‌فقیه. این حکم یک بار دیگر نشان داد که مطرح شدن قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی به دستور خمینی جلاد، پس از 28سال، چگونه رژیم برآمده از قتل‌عام را سراپا به‌لرزه افکنده و آن را در بحران عمیقی فرو برده که تکانه‌های آن هم‌چنان ادامه دارد.

در حکم «دادگاه ویژه روحانیت» که احمد منتظری آن را «عجیب» و «بسیار زشت» توصیف کرده، سه جرم با 3محکومیت برای او تعیین شده است:
«الف: اقدام علیه امنیت ملی، افشای اسناد سری نظام و برهم زدن نظم جامعه؛ 
ب: خیانت در امانت از طریق عدم استرداد اسناد سری و محرمانه نظام؛ 
ج: فعالیت تبلیغی علیه نظام اسلامی از طریق مصاحبه با رسانه‌های ضدانقلاب».

احمد منتظری به‌دلیل جرم اول و دوم هر کدام به 10سال حبس و به‌دلیل جرم سوم، به یک سال حبس و جمعاً به 21سال حبس محکوم شده است.

هیچ‌یک از اتهامات فوق متکی به هیچ مستند قضایی یا قانون مکتوبی نیست. چرا که مطالب فایل صوتی، قبلاً هم در کتاب خاطرات آقای منتظری منتشر شده بود و سردمداران و رسانه‌های رژیم نیز هنگام انتشار فایل صوتی آن را تکراری و بی‌ارزش خوانده بودند. معلوم نیست که چگونه این مطالب تکراری اکنون جزو «اسناد سری نظام» تلقی می‌شود.

وانگهی مگر سردمداران رژیم در واکنشهای خود، صدور حکم قتل‌عام مجاهدین را از «معجزات امام» جنایتکار خود نخوانده و هم‌چون آخوند پورمحمدی دژخیم به دست داشتن در آن افتخار نکرده‌اند؟ پس چرا انتشار آن را «فعالیت تبلیغی علیه نظام» محسوب می‌کنند؟! از چه می‌ترسند؟ 

اما جالبتر آن است که حکم کذایی، به‌دلیل آن که محکوم، برادر شهید است، با 15سال تخفیف، به 6سال حبس تعزیری تقلیل یافته است! این‌که چگونه قرابت نسبی موجب کاهش بیش از دو سوم اصل محکومیت می‌شود، چیز غریبی در این رژیم نیست؛ کما این‌که هم مشابه آن و هم عکس آن، شیوه معمول در قضاییه سراسر فساد و جنایت نظام ولایت‌فقیه است؛ هزاران تن در این رژیم به صرف قرابت نسبی یا سببی، محکوم به اعدام یا حبسهای طولانی شده‌اند و هزاران تن از مجرمان نیز به‌دلیل قرابت نسبی یا سببی و اتصال به کانون قدرت از مجازات رسته‌اند.

اما در متن حکم کذایی، اشارات قابل توجهی در مورد علل واقعی این محکومیت می‌توان یافت؛ از جمله:
«انتخاب زمان انتشار فایل با زمان ادعای معاندین نسبت به اعدامها… به‌صورت عمد و با هدف حمایت از آنان…» 
تقویت بنیادهای فکری نفاق و… تضعیف نظام» 
«نشر فایل صوتی اثرات منفی زیادی در جامعه و دستاویزی در بین معاندین و ضدانقلاب و عناصر نفاق و دشمنان داشته است».
نشر فایل صوتی موجب «مطالب توهین‌آمیز به مقام شامخ ولایت‌فقیه حضرت امام راحل و رهبری و مسئولان در سطح وسیع و گسترده در شبکه‌های گوناگون» شده است.

این عمل، «ضربه جبران‌ناپذیر به پیکره نظام و جامعه وارد آورده است… که نه تنها در جهت تضعیف نظام بلکه تحریک و تشویق بر مقابله با نظام و براندازی آن مورد استفاده قرار گرفته است».

به این ترتیب کاملاً روشن است که علت واقعی محکومیت احمد منتظری آن است که انتشار این فایل صوتی که به‌دنبال فراخوان دادخواهی خون شهیدان قتل‌عام67، توسط رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، صورت گرفته، اولاً سند انکارناپذیر ارتکاب این «بزرگترین جنایت علیه بشریت پس از جنگ جهانی دوم» می‌باشد.

ثانیاً ، نقاب از چهره حقیقی خمینی این قسی‌القلب‌ترین جلاد تاریخ ایران نزد توده‌های وسیع مردم برداشته و ماهیت حاکمان کنونی از خامنه‌ای و رفسنجانی تا رئیسی و پورمحمدی و دیگر سردمداران این رژیم را برملا کرده است.

ثالثاً ، بر حقانیت مجاهدین و پایداری 30هزار شهید قتل‌عام شده و بر حقانیت جنبش دادخواهی گواهی داده است.

رابعاً ، یک بار دیگر آتشفشان عظیم دادخواهی نهفته در بطن جامعه ایران را به نمایش گذاشته و توده‌های وسیع مردم ستمزده و خانواده‌های داغدار را برای «مقابله و براندازی» حکومت قاتلان «تحریک و تشویق» کرده است.

و… سرانجام «ضربه جبران‌ناپذیر به پیکره نظام» وارد آورده است.
به این ترتیب در حکم صادره، آن هم توسط رژیمی که برای بسیار کمتر از این جرائم، احکام اعدام صادر کرده و می‌کند، عجز و ترس و دست بستگی یک دیکتاتوری زهرخورده و طلسم‌شکسته را باید دید.

فراتر از اینها، در این حکم مضحک که بایستی آن را پدیده‌یی در تاریخ قضا، حتی در همین رژیم فاشیستی و قرون‌وسطایی محسوب کرد، پارادوکس و تناقض لاینحل ولی‌فقیه پوشالی و طلسم‌شکسته را می‌توان دید که از یک سو نمی‌تواند از کنار «ضربه جبران ناپذیری» که خورده بگذرد و آن را نادیده بگیرد، چون می‌ترسد که اگر با کیفری سخت و سنگین به آن، جواب ندهد، دیوار اختناق شکاف بردارد و از آن آتشفشان دادخواهی هزاران و هزاران خانواده و سپس تمامی مردم ایران زبانه بکشد و دودمان رژیم را به باد دهد؛ اما در عین‌حال وحشت دارد که محکومیت سنگین، به‌خصوص در شرایط کنونی، آغازگر زنجیره‌یی از کنش و واکنشهای داخلی و بین‌المللی شود و به سرازیر شدن بهمن سیاسی اجتماعی مهیبی منجر گردد و تمامی رژیم را به کام بکشد.

رژیم با بلاهت دامنگیر همه دیکتاتورها در واپسین مرحله حیاتشان، فرمول سخیفی برای خروج از این پارادوکس یافته است؛ محکومیت 21ساله و تخفیف 15ساله! و دست آخر باز گذاشتن امکان تجدید نظر؛ اما با این «تدبیر» احمقانه هم چوب را خورده و هم پیاز را!


پیام زندانی سیاسی سابق علی اکبر نیکبخت به‌مناسبت حکم ۲۱سال زندان احمد منتظری

http://bit.ly/2fKn69A حکم سنگین احمد منتظری، چرا؟

علی اکبر نیکبخت از زندانیان سابق شهر گلپایگان در واکنش به حکم ۲۱ سال زندان آقای احمد منتظری طی پیامی گفت: «با خبر شدم بیدادگاه ویژه‌ی روحانیت، جناب آقای احمد منتظری فرزند ارشد مرحوم آیت‌الله منتظری را به ۲۱ سال حبس محکوم‌ کرده و پس از آن خلع لباس و نیز با تزویری ویژه که خصیصه‌ی بارز این‌گونه دادگاههاست، بخشی از حکم را به‌خاطر برادر شهیدش بخشیده‌اند و باز منتی نهاده‌اند بر جناب منتظری که اگر می‌خواستیم می‌بایست ۲۱ سال را زندان بروی به‌خاطر پدرت و حال بیا و ۶ سال برو به‌خاطر برادرت! شیادی و بی‌صفتی حاکمیت را بسیار مشاهده کردم و شنیده‌ام، اما این‌که فرزندی را به‌خاطر صدای پدر مرحومش ۲۱ سال محکوم کنند و بعد به‌خاطر برادر مرحومش اندکی از آن بکاهند تقریباً نوبر است. از اینها گذشته مگر احمد منتظری چه کرده است؟
احمد منتظری فریاد ۳۳ هزار انسانی شده که حاکمیت در یک نسل‌کشی آشکار آنها را به گورهای جمعی سپرده است و هم‌اکنون نیز به این جنایت ضدبشری افتخار می‌کند و می‌بالد که «حکم خدا را اجرا کرده‌ایم». یقینا آقای احمد منتظری فرزند پدری است که نزدیک به ۱۵ سال حبس در زندان شاه را و پس از آن سالیان سال حبس خانگی را در رژیم جمهوری اسلامی تحمل کرد و در انتها حاضر نشد وجدانش را فدای مطامع قدرت پرستان کند و از حق گفت و نخواست نامش آلوده به جنایت و ننگ جمهوری اسلامی باشد.
پس فرزند چنین پدری را از زندان ترساندن ابلهی‌ست و بلاهت بیشتر از آن منت نهادن بر وی است: که حال این قدر حبس به‌خاطر برادر شهیدت بخشیده می‌شود، گو این‌که همگان فراموش کرده باشند چه بلایی بر سر بیت آقای منتظری رفته و می‌رود. در هر حال آنچه باقی مانده است لعنت و نفرین ابدی بر آمر و عاملان کشتار ۶۷ است و رحمت و درود بر روح آیت‌الله منتظری و همین توشه ایست بس با برکت هم برای دنیا و هم آخرت بیتشان.
این‌جانب ضمن محکوم کردن عمل ننگین حاکمیت در دادگاهی کردن و محاکمه و صدور حکم ۲۱ سال حبس برای جناب احمد منتظری، از عموم مردم ایران می‌خواهم‌ با حضور در بیت آیت‌الله منتظری و یا هر شیوه‌ی دیگری که خود صلاح می‌دانند از این خانواده‌ی مقاوم و ظلم ستیز اعلام حمایت کنند و اجازه ندهند حاکمیت آسیبی به ایشان وارد نماید. خصوصاً مردم قهرمان اصفهان در این مهم پیش قدم باشند و مراتب قدردانی از بیت ان عالم فقید را به جا بیاورند».
علی اکبر نیکبخت ۹۵/۹/۸.http://bit.ly/2fKn69A

فشار رژیم ولایت‌فقیه برای تحویل اسناد منتشر نشده آقای منتظری

احمد منتظری، پسر آقای منتظری روز سه‌شنبه 9آذر 95 اعلام کرد هدف از صدور حکم ۲۱ سال زندان برای او، تحت فشار قراردادنش برای تحویل اسناد و فایل‌های صوتی منتشر نشده از آیت‌الله منتظری به نهادهای امنیتی است.

وی حکم ۲۱ سال زندان برای خود را «غیر منطقی» و «نامربوط» دانست.
احمد منتظری گفت: قاضی دادگاه استدلال‌های من را پذیرفته بود. قاضی نمی‌توانست چنین حکمی صادر کند، مگر این‌که به اسم او صادر شده باشد یا به او دیکته شده باشد.

احمد منتظری، روز شنبه به‌دلیل انتشار فایل صوتی پدرش درباره اعدام های دسته‌جمعی تابستان ۱۳۶۷ به ۲۱ سال زندان محکوم شد اما دادگاه ویژه روحانیت، اجرای حکم را به شش سال محدود کرده است.
احمد منتظری تا ۲۰ روز پس از تاریخ ابلاغ حکم، فرصت تقاضای تجدید نظر دارد.

Tuesday, November 29, 2016


عملیات سپر فرات در شمال سوریه و مصاحبه با ژنرال ابوعمار از فرماندهان ارتش آزادی

رزمندگان سوری

رتش آزادی سوریه به پیشروی خود به سمت شهر الباب ادامه می‌دهد. رزمندگان بعد از درگیریهای شدیدی با داعش یک شهرک دیگر در نزدیک شهر الباب را آزاد کردند.

رزمندگان ارتش آزادی سوریه دو شهرک را در اطراف شهر الباب آزاد کردند. به این ترتیب آنها جاده بین‌المللی در حد فاصل شهر الباب و شهر منبج را قطع کردند.

ژنرال ابو عمار از فرماندهان ارتش آزادی:
«رزمندگان قهرمان موفق شدند تمامی این منطقه را از رجس داعش پاکسازی کنند. اکنون نیز برای پاکسازی بقیه مناطق از داعش به‌عملیات ادامه می‌دهیم». 

ارتش آزادی سوریه، اکنون برای آزادسازی شهر الباب در سه محور فعالیت می‌کند. زیرا هدف اصلی عملیات سپر فرات، آزادسازی شهر الباب است. رزمندگان اکنون به غرب این شهر رسیده و کمتر از 200 متر با آزادسازی منطقه شیخ عقیل فاصله دارند.

رزمندگان در فاصله 3 کیلومتری در شمال شهر الباب قرار دارند. از سمت شرق نیز به شهر نزدیک شده‌اند. در چنین شرایطی برای داعش راهی جز رفتن به جنوب و پیوستن به بقیه عناصرش باقی نمانده است.

عبدالله حلاوه فرمانده تیپ عملیاتهای ویژه:
«ما در روزهای گذشته از سمت غرب، شهرک الکفیر را تصرف کردیم. این شهرک محور غربی برای رسیدن به شهر الباب محسوب می‌شود. از سمت شمال نیز بر شهرک قدیران مسلط شدیم. اکنون نیز تلاش می‌کنیم که شهرک‌های قباسین و بزاعه را تصرف کنیم تا تسلط خود بر اطراف شهر الباب را تثبیت کرده و برای تهاجم به شهر آماده شویم»

جنگ و گریز در محله‌های محاصره شده شرق حلب و مصاحبه با ژنرال احمد رحال + تصاویر

تصاویری از خیابانهای حلب

تلویزیون العربیه - 8آذر 95: بمبارانهای مهیب در حلب ادامه دارد و رژیم اسد به همراه شبه‌نظامیان فرقه‌گرا تلاش می‌کند در محله‌های این شهر پیشروی کنند. ولی رزمندگان با عملیات جنگ و گریز در محله‌های محاصره شده با نظامیان اسد درگیر می‌شوند.

شرق حلب در آتش روسیه در حال سوختن است. بر اساس گزارشها، تعدادی از شهروندان از محله‌های شرق حلب آواره شده و به مناطق دیگر شهر کوچ کرده‌اند.
 
رزمندگان در محله‌های صاخور، صلاح‌الدین، زیدیه، انصاری، عامریه و بستان القصر در شمال شرق حلب نقل مکان کرده‌اند. رزمندگان اپوزیسیون یک انبار مهمات نظامیان اسد در تپه سریاتل در نزدیکی محله شیخ سعید را هدف قرار دادند و آن را کاملاً منهدم کردند.
نظامیان اسد تلاش می‌کنند در محله شیخ سعید در جنوب حلب پیشروی کنند. اما تاکنون هیچ‌گونه موفقیتی به‌دست نیاورده‌اند. در عین‌حال رسانه‌های وابسته به رژیم اسد از آماده‌سازیها برای حمله به شرق حلب خبر می‌دهند.
از سوی دیگر، روسیه، شهرک عنجاره در غرب حلب را با بمبهای سنگرشکن بمباران کرد که در نتیجه 15تن از شهروندان جان خود را از دست دادند.
در ارتباط با وضعیت کنونی ژنرال احمد رحال تحلیلگر نظامی سوری در مورد علت عقب‌نشینی رزمندگان اپوزیسیون در برخی محله‌ها در حلب به تلویزیون العربیه گفت:
ژنرال احمد رحال تحلیلگر نظامی سوری:
یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید: «شنیدن کی بود مانند دیدن» 
ما مدتی است که شاهد وضعیت اسفباری در حلب هستیم. هواپیماهای پوتین و اسد به مدت 12روز است که با بمبارانهای مهیب هیچ‌گونه الزامات و نیازمندیهای زندگی و حیات را در حلب باقی نگذاشته‌اند.
روشن است که طرح دشمن سه مرحله دارد: مرحله اول قتل و کشتار اهالی و از بین بردن تمامی آثار حیات از جمله مراکز دفاع مدنی و بیمارستانها... مرحله دوم پراکنده کردن تلاشهای اپوزیسیون از طریق باز کردن جبهه‌های مختلف و مرحله سوم هم حمله گازانبری و همان کاری است که در محله‌های مساکن هنانو و ارض الحمراء انجام داد. رژیم اسد می‌خواهد شهر حلب را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کند.

شهر حلب اکنون به تلی از خاک تبدیل شده و مردم در آن قتل و کشتار می‌شوند. فقط قتل از طریق گرسنگی دادن و یا جنگ نیست بلکه یک جنگ به تمام معنا و با انواع شیوه‌ها را علیه آن راه انداخته‌اند. کسانی‌که از بمبارانها و موشکها و بمبهای خوشه‌یی و کاتیوشا جان سالم بدر ببرند، از گرسنگی می‌میرند.
العربیه:

به‌عنوان کارشناس نظامی آیا به‌نظر شما شهر حلب از طریق نظامی سقوط کرده؟ 


ژنرال احمد رحال: با علوم و شاخصهای نظامی بله، حلب به‌لحاظ نظامی سقوط کرده، چون تمامی الزامات و نیازمندیهای زندگی و حیات از آن قطع شده، بیمارستانها نابود شده، تمامی انبارها حتی انبارهای هلال احمر نیز توسط هواپیماهای اسد و روسیه تخریب شده. بنابراین از نظر نظامی شهر سقوط کرده است.

اما با نظریه و دیدگاه مقاومت و مبارزه خلقها، این شهر سقوط نکرده. رزمندگان و اهالی تصمیم به مبارزه و رویارویی و پایداری گرفته‌اند. اهالی می‌گویند خارج شدن و رفتن به مناطق تحت کنترل رژیم اسد به‌معنای مرگ است زیرا در هر حال در آنجا با مرگ مواجه خواهند بود. بنابراین تصمیم گرفته‌اند که باقی بمانند و به تنهایی مقاومت کنند. زیرا جامعه جهانی آنها را رها کرده.. ما امروز جامعه جهانی را در قتل و کشتار اهالی حلب شریک می‌دانیم. زیرا قطعنامه 2254 که بر برداشتن محاصره و وارد کردن کمکهای انسانی تأکید می‌کند، را اجرا نکرده‌اند.

Monday, November 28, 2016


سوزش رژیم آخوندی از افشای پروژه مخفی اتمی توسط مجاهدین

تلویزیون رژیم بار دیگر سوزش خود را از افشای پرونده هسته یی مخفی رژیم توسط مجاهدین خلق ایران نشان داد.
این منبع روز دوشنبه هشتم آذر طی برنامه یی گفت: «مجاهدین وابسته به غرب و رژیم صهیونیستی در مرداد ۱۳۸۱ روندی رو آغاز میکنند که منجر به پرونده سازی برای فعالیتهای هسته ای ایران شده و در این مسیر برخی دانشمندان هسته ای ترور میشوند.
شروع پرونده سازی علیه فعالیتهای هسته ای ایران از هتل ویلارد واشنگتن با برگزاری کنفرانس خبری منافقین و ادعای طرح فعالیت های پنهانی هسته ای در تاسیسات نطنز و اراک و متهم سازی ایران به اقدامات نظامی هسته ای است.
با جوسازی مجاهدین و کنفرانسی که با همکاری سرویس جاسوسی اسرائیل برگزار میکنند انگشت اتهام غرب به سمت ایران نشانه رفته و رسما ماجرای پرونده هسته ای آغاز میشود, پنهانکاری, عدم شفافیت و بی اعتمادی اولین اتهام های غرب علیه ایران است».

خشم تلویزیون رژیم آخوندی از افشای پروژه مخفی اتمی توسط مجاهدین


پر کردن قلب راکتور اراک با بتون

تلویزیون رژیم بار دیگر خشم خود را از افشای پرونده هسته‌یی مخفی رژیم توسط مجاهدین خلق ایران نشان داد.

این منبع روز دوشنبه هشتم آذر طی برنامه‌یی گفت:
منافقین وابسته به غرب و رژیم صهیونیستی در مرداد 1381 روندی رو آغاز می‌کنند که منجر به پرونده‌سازی برای فعالیتهای هسته‌یی ایران شده و در این مسیر برخی دانشمندان هسته‌یی ترور می‌شوند.

شروع پرونده‌سازی علیه فعالیتهای هسته‌یی ایران از هتل ویلارد واشینگتن با برگزاری کنفرانس خبری منافقین و ادعای طرح فعالیتهای پنهانی هسته‌یی در تأسیسات نطنز و اراک و متهم سازی ایران به اقدامات نظامی هسته‌یی است.

با جو سازی منافقین و کنفرانسی که با همکاری سرویس جاسوسی اسراییل برگزار می‌کنند انگشت اتهام غرب به سمت ایران نشانه رفته و رسماً ماجرای پرونده هسته‌یی آغاز می‌شود، پنهانکاری، عدم شفافیت و بی‌اعتمادی اولین اتهام‌های غرب علیه ایران است.



سرقت یک دستگاه مولد رادیو اکتیو از نیروگاه بوشهر

نیروگاه اتمی بوشهر

​به گزارش الشرق‌الأوسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به کشورهای خلیج‌فارس در مورد به سرقت رفتن یک «دستگاه مولد رادیو اکتیو از نیروگاه بوشهر» هشدار داد.

در این هشدار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی 10روز پیش به کشورهای حوزه خلیج‌فارس اطلاع داد یک خودروی وابسته به نیروگاه اتمی بوشهر که حاوی دستگاه مولد تشعشعات رادیو اکتیو بوده، به سرقت رفته است. این خودرو 2روز بعد پیدا شده اما دستگاه مولد رادیو اکتیو در خودرو نبوده است.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در این هشدار اضافه کرده است با مواد به سرقت رفته می‌شود یک بمب اتمی «خطرناک» تولید کرد.
رژیم آخوندی پس از 10روز از هشدار آژانس این خبر را تکذیب نکرده است

Saturday, November 26, 2016

مذاکرات پشت پرده بر سر توافق اتمی

گزارش وال استریت ژورنال در رابطه با مذاکرات پشت پرده بر سر توافق اتمی 

وال استریت ژورنال در گزارشی از مذاکرات پشت پرده۶قدرت جهانی پس از انتخاب ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا با حکومت آخوندی به‌منظور وادار کردن رژیم به عقب‌نشینی بیشتر برای حفظ توافق اتمی خبر داد و نوشت: گروه 1+5 از رژیم ایران خواسته‌اند حجم اورانیوم غنی‌شده‌ خود را بیش از تعهدات ذکر شده در توافق اتمی کاهش دهد تا از این طریق، توافق اتمی مستحکم شود و در برابر اقدامات احتمالی رئیس‌جمهور جدید آمریکا فرو نریزد.

وال استریت ژورنال افزود: گفتگوها با هدف تن‌دادن رژیم به خواسته‌های گروه 1+5 از ماه گذشته آغاز شده که در صورت موفقیت، زمان مورد نیاز برای تولید یک بمب اتمی تا حدود نامعینی افزایش خواهد یافت و این، یک برگ برنده برای موافقان توافق اتمی خواهد بود.

وال استریت ژورنال به‌نقل از منابع خود می‌نویسد: بر اساس خواسته گروه 1+5، میزان اورانیوم غنی‌شده موجود باید از سقف 300 کیلوگرمی فعلی هم کمتر شود و 100 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده جامانده در لوله‌ها و ماشین‌آلات تأسیسات اتمی نطنز طی چند هفته یا حداکثر 2ماه، پاکسازی شود. پس از طی این مرحله غنای این مواد اتمی در حدی پایین بیاید که دیگر برای بکارگیری احتمالی در سلاح هسته‌ای، قابل استفاده نباشند.

گزارش وال استریت ژورنال حاکیست، رژیم آخوندی اگر ‌چه به‌صورت فعال در این گفتگوها شرکت کرده‌ ولی هنوز به اجرای آن التزام نداده‌ است.

وال استریت ژورنال سه روز پیش نیز خبر داده بود: مایک پمپئو عضو کنگره (که رئیس اطلاعات مرکزی آمریکا در دولت آینده ترامپ است) و سناتور تام کاتن در تابستان ۲۰۱۵ پیش از دیدار با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از دو متمم پنهانی توافق اتمی خبردار شدند که باعث مخالفت پمپئو با بخش‌هایی از توافق اتمی شد. یکی از این پنهانکاریها، معامله مخفی مربوط به تأسیسات نظامی پارچین و دیگری عدم پاسخگویی در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه اتمی است که پایبندی رژیم ایران به توافق اتمی را زیر علامت سؤال برده است.

وال‌استریت ژورنال در همین رابطه نوشته بود: دولت ترامپ می‌تواند تحریم‌های موجود در رابطه با تروریسم و نقض حقوق‌بشر را اجرایی کند. نهادهای مالی را وادار کند در تجارت با رژیم ایران در مورد قاعده‌ها «شناسایی مشتری» پاسخگو باشند و همچنین تحریم‌ها علیه بانکهایی مانند بانک سپه را به‌خاطر تأمین برنامه‌های موشکهای بالستیک رژیم ایران، از سر بگیرد.

حمایت جمعی از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی دهه ۶۰ جنوب تهران از فراخوان ۱۶آذر ستاد اجتماعی مجاهدین

قندچی، بزرگ‌نیا و شریعت رضوی

بنام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران
16 آذر، سالروز شهادت سه اخگر فروزان، قندچی، بزرگ‌نیا و شریعت رضوی گرامی باد

با درود به تمامی شهیدان دانشجو در مبارزه با دو دیکتاتوری شاه و شیخ به استقبال روز دانشجومی‌رویم در شیرایطی که رژیم زهر خورده آخوندی درگرداب بحرانهای لاعلاج گرفتار است و قشرهایی مختلف مردم از معلمان، کارگران، پرستاران، دانشجویان، کشاورزان و مالباختگان هر روز با خیزشهای مداوم خود به‌دنبال احقاق حقوق غصب شده خود هستند. و در شرایطی که جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان سال 67 می‌رود تا جام ‌زهر حقوق‌بشر را به حلقوم ولی‌فقیه ارتجاعسرازیر کند. ما نیز همچون ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور، زمان را زمان برخاستن می‌دانیم و بر آنیم تا با برپایی هفته اعتراض و خیزش و با شعارهای؛ پیام دادخواهی، نبرد تا رهایی؛ و مرگ بر دیکتاتور و مرگ براصل ولایت فقیه و، زنده باد ارتش آزادی؛ شعله‌های قیام و سرنگونی را هرچه فروزان تر کنیم.

ما جمعی از خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی دهه 60 ضمن حمایت از فرزندان دانشجویمان از همه هموطنان می‌خواهیم در تجمعات اعتراضی‌شان شرکت کنند و هر گونه اعمال سرکوبگرانه و محدودیت توسط ارگانهای سرکوبگر نسبت به دانشجویان را محکوم می‌کنیم

حمایت جمعی از دانشجویان شهرکرد از فراخوان ۱۶آذر ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور

با درود به پروانه‌های پیشتاز جنبش دانشجویی شهیدان شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا که با سوختن خویش درس مبارزه در راه رهایی را نهادینه نموده و به ما آموختند باید در مقابل دژخیم تا پای جان ایستاد و می‌بینیم که این زنجیره شعله‌ور از 16 آذر 32 تا به‌حال سرخ گون در ورای مبارزات خلق قهرمان ایران در مقابل دو دیکتاتوری با شراره‌هایش جاریست پس بر ماست که برخیزیم واز فراخوان ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین به مناسب 16 آذر روز دانشجو اعلام حمایت کنیم، و فشارهای سرکوبگرانه و محدودیتهایی که علیه دانشجویان اعمال می‌شود را محکوم می‌کنیم از همه اقشار می‌خواهیم در حمایت از فرزندان آگاه خود روز 16 آذر در تجمعات و اعتراضات دانشجویان شرکت نمایند.

درود بر تمام دانشجویان مجاهد و مبارزان راه آزادی و شهیدان گلگون کفنش

درود بر سازمان مجاهدین خلق ایران 
مرگ بر اصل ولایت‌فقیه
درود بر رجوی
گروهی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران شهرکرد آذرماه 95.

Thursday, November 24, 2016

مهدی سامع: حمید اشرف نویسنده جزوه «حماسه سیاهکل» نیستhttp://bit.ly/2fWaVKH
«به طور قطع باید گفت که صاحبکار اصلی صنعت جدید جعل و تحریف تاریخ یکی از مهم ترین جریانهای انقلابی ایران معاصر، یکی از نهادهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی است» (از متن)
مقدمه
چهار سال قبل در پائیز و زمستان ۱۳۹۱ در شماره ۳۴ – ۳۵ مجله ی باران مقاله ای به قلم آقای انوش صالحی با عنوان «در جاده های شبانه» چاپ شد. نویسنده، این مقاله را «فصلی از کتاب منتشر نشده “آفتابکاران جنگل” که به بررسی جنبش چریکی فدایی خلق از آغاز تا اسفند ۱۳۴۹ می پردازد» معرفی کرد. 
مدتی پس از انتشار این مقاله در صحبتی که با آقای انوش صالحی در پاریس داشتم از او در مورد منبع اطلاعات مندرج در این مقاله که به گمانم عجیب و غیر واقعی می آمد سوال کردم و او در پاسخ گفت؛ در کتابم منبع آن را ذکر کرده و وقتی منتشر شد اطلاع پیدا خواهی کرد. 
کتاب انوش صالحی نه با عنوان «آفتابکاران جنگل» که با عنوان «اسم شب، سیاهکل» در زمستان ۱۳۹۴ توسط انتشارات باران منتشر شد که در آن نقل قولهای فراوانی از جزوه ای به نام «حماسه سیاهکل» وجود دارد و نویسنده آن حمید اشرف معرفی شده است. برای من و بسیاری دیگر که در آن سالها کم و بیش دستی بر آتش داشتیم، وجود چنین نوشته ای به قلم رفیق حمید اشرف غیرقابل قبول است. 
سرانجام به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت رفیق کبیر حمید اشرف، این جزوه از طرف انتشارات باران منتشر شد. انوش صالحی در مقدمه ی آن که تاریخ بهار ۱۳۹۵ را بر خود دارد می نویسد: «نسخه تایپی “حماسه سیاهکل” را در سالهای آغازین تحقیق و پژوهش بر روی جنبش فدایی که حاصلش تا کنون انتشار کتاب “اسم شب، سیاهکل” بوده است، دوستی در ایران از سر لطف در اختیار من گذاشت. در ماههای پایانی تالیف کتاب بودم که فرخ نگهدار مرا از وجود نسخه ای دست نویس از این اثر آگاه کرد. این کتاب با تطبیق این دو نسخه آماده شده است.»
از سوی دیگر فرخ نگهدار و مجید کیانزاد در پانویس نوشته ی مشترکی با نام «دیباچه ای بر زندگیِ پر شگفت و بی تکرارِ حمید اشرف» که در سایت کارآنلاین منتشر شده نوشته اند: «کتاب حماسه سیاهکل تاریخ نگارش ندارد. اما از اطلاعات مندرج در آن پیداست که قبل از کشتار جزنی و همرزمان بر تپه های اوین و بعد از جزوه “تحلیل یک سال تجربه مبارزه چریکی در کوه و شهر” و جزوه “جمع بندی سه ساله” تدوین شده است. بخشی از اطلاعات مندرج در حماسه سیاهکل قبلاً در این جزوات هم آمده بود. “حماسه سیاهکل” جزوه ای درون تشکیلاتی بوده و هیچ گاه انتشار بیرونی نداشته است. یک نسخه تایپی از این کتاب چند سال قبل به دست انوش صالحی می رسد و در تدوین اثر اخیر او، “اسم شب، سیاهکل” به کار گرفته می شود. نسخه دست نویس این اثر توسط فرخ نگهدار سال گذشته در اختیار انوش صالحی قرار گرفت و با تطبیق دو نسخه آماده انتشار گردید.»
من پس از خواندن جزوه ی «حماسه سیاهکل»، ای میلی برای انوش صالحی فرستادم و جویای ماجرای این کتاب شدم و خواستار آنکه نسخه ی اصل را در اختیار من قرار دهد. انوش صالحی دو صفحه اول جزوه و مقدمه ی آن را برای من فرستاد. مقدمه یک صفحه و چند خط است و در پایان آن به جای امضاء آمده است: «نشر یک “هسته” انقلابی»، «شانزدهم بهمن ماه ۱۳۶۳».
انوش صالحی بر این گمان بود و این را به من گفت که «هسته ی انقلابی»، همان «هسته اقلیت» است که من برایش توضیح دادم که چنین نیست و «هسته اقلیت» هرگز چنین جزوه ای حتی به شکل درونی منتشر نکرده است. 
در مقدمه ی یک صفحه و چند خطی آن «هسته انقلابی» هم نامی از نویسنده یا نویسندگان جزوه آورده نشده و به این اکتفاء شده که «… حماسه سیاهکل… توسط یکی از اعضای گروه (سیاهکل – تهران) و رابط شهر و کوه نوشته شده و تا به حال نیز منتشر نگردیده» است!
پرسیدنیست چرا جزوه ای را که ادعا می شود در بهمن سال ۱۳۶۳ توسط “یک هسته انقلابی» منتشر شده، کسی از فعالان جنبش فدایی ندیده است. جز این است که حداقل چند تن از صدها فعال سیاسی چپ که در آن زمان در صحنه ی مبارزه حضور داشتند و خوشبختانه اکنون زنده اند باید آنرا دیده باشند و یا خبری در مورد آن شنیده باشند؟!
صنعت جدید
انتشار این جزوه از تولیدات یک «صنعت جدید» و یکی از تازه ترین اسناد مجعول و مخدوش درباره ی تاریخ جنبش چریکهای فدایی خلق است. جزوه ای که نه در زمان شاه و نه پس از انقلاب توسط هیچ یک از فعالان جنیش فدایی (جز فرخ نگهدار!!!) و هیج یک از کسانی که سالها در کنار حمید اشرف در خانه های تیمی زندگی کرده اند، دیده نشده و طی چهل سال گذشته حتی یک خبر در باب موجودیت آن منتشر نشده است. 
شگفت انگیز این که حتی افرادی که بیش از پنج سال تجربه ی زندگی در خانه های تیمی سازمان چریکهای فدایی خلق را داشته اند و خوشبتانه اکنون زنده هستند، نه این «جزوه ی درون تشکیلاتی» را دیده اند و نه کلامی درباه ی آن شنیده اند. 
و شگفت انگیز تر این که تنها کسی که مدعی ست نسخه ای دیگر -هر چند متفاوت- از این جزوه را داشته و آنرا جزوه ای درون سازمانی قلمداد کرده، بیش از چند ماه با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیش از انقلاب همکاری نداشته است که در آن زمان هم چنین جزوه ای در درون سازمان وجود نداشته است.
با این حساب معلوم نیست کارکرد این نوشته «درون تشکیلاتی» که هیچ یک از اعضای تشکیلات آنرا نخوانده اند، چه بود!
تردیدی نیست که برای هر عقل سلیمی که با نحوه ی عمل و روابط درونی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سالهای قبل از شهادت فرمانده حمید اشرف آشنایی داشته باشد، وجود چنین «جزوه ی درون تشکیلاتی» غیرقابل باور و غیر قابل قبول باشد و به همین دلیل نیز می توان با قاطعیت اعلام کرد که؛ حمید اشرف نویسنده جزوه ی «حماسه سیاهکل» نیست.
اما باید به کند و کاو در جزییات جزوه پرداخت تا دریافت این صنعت تولید اسناد مجعول چه بی مایه است.
فرمانده مستبد
در صفحه ۳۹ جزوه، رفیق علی اکبر صفایی فراهانی این گونه معرفی می شود: «رفتار رفیق صفایی بسیار خشک و خشن بود و کوچک ترین خطایی را نمی بخشید و تاب تحمل اشتباهات را نداشت. مثلاً در مورد ندادن جوراب به رفیق [دانش] بهزادی خیلی با خشونت رفتار کرد. البته روز بعد جوراب خودش را به او داده بود و خودش با جوراب پاره به راه پیمایی ادامه می داد.» نویسنده یا نویسندگان، در صفحه ۳۸ از زبان حمید اشرف در باره ی مخالفت رفیق صفایی با کتابخواندن اعضاء گروه و اختلاف نظری که در این مورد پیش آمد، نوشته اند «رفیق صفایی مساله را به صورت دستوری حل کرده بود». در همان صفحه در مورد تعیین مسیر حرکت نوشته شده: «صفایی با خشونت سماعی را وادار کرده بود در مسیری که خودش تعیین کرده بود، حرکت کند».
ملاحظه می کنید که یک کادر سیاسی برجسته ی کارآزموده که سالها در میان مردم زیسته و از سازماندهندگان مبارزات توده ای دهه ی چهل بوده و در کنار رزمندگان فلسطینی جنگیده و به مقام فرماندهی رسیده، «بسیار خشک و خشن» معرفی می شود، طوری که «کوچکترین خطایی» را نمی بخشد و «تاب تحمل اشتباهات» را ندارد و با «خشونت» (نوع خشونت فعلاً مسکوت گذاشته می شود و لابد جعل کنندگان بعداً از سندهای جعلی دیگر رونمایی می کنند) و نه با استدلال رفیق دیگر را «وادار» به قبول نظرات خود می کند. نویسنده با طرح این نکات از زبان حمید اشرف می خواهد در ذهن خواننده این مساله جا انداخته شود که رفیق صفایی نه یک فدایی بردبار و یک کمونیست آگاه و پر تجربه، که انسانی بی تحمل بوده که حتی کوچکترین خطایی را نمی بخشید.
از طرف دیگر نویسنده یا نویسندگان جزوه، به شکل ناشیانه ای مساله جوراب را به یک معضل جدی و کِشمَکشی سخت، تبدیل می کنند. اما باید به یاد آورد که سال ۱۳۴۹ قیمت جوراب آنقدر ارزان بود که به راحتی میشد ۲۰ جفت جوراب خوب برای گروه با هزینه ای اندک تهیه کرد. اما نویسنده یا نویسندگان جزوه، جوراب را دست آویری کرده اند که نشان دهند کسانی که از یک جفت جوراب گذشت نمی کنند و بر سر آن درگیر می شوند، نمی توان اعتماد کرد. 
طرفه آن که نویسنده یا نویسندگان جزوه، این رفتار را ناشی از عدم شناخت دیگران نسبت به موقعیت رفیق صفایی می داند. با این استدلال رفیق حمید اشرف هم به فردی سطحی و سطحی نگر تنزل می یابد؛ زیرا نمود مجموعه ی خصوصیات منفی و یا مثبت یک انسان و نه تک نمودهای استثنایی آن، به عدم شناخت و برخورد دیگران نسبت به او ربطی ندارد.
آیا چنین جعلیاتی را باید به حساب بلاهت و حقارت صنعت کاران جدید گذاشت و یا در پس این جملات یک سیاست مشخص لانه کرده است؟ به گمان من نکته دوم را باید گرفت. با این داستان سرایی می خواهند به جامعه و به ویژه به نسل جوان این ایده را تزریق کند که هر جنش مسلحانه، حتی اگر به وسیله افراد پاک و فداکار شروع شود، در عمل به خشونتگرایی درونی کشیده می شود. این جوهر و هسته فکری جزوه ی حماسه سیاهکل است.