«به طور قطع باید گفت که صاحبکار اصلی صنعت جدید جعل و تحریف تاریخ یکی از مهم ترین جریانهای انقلابی ایران معاصر، یکی از نهادهای امنیتی رژیم جمهوری اسلامی است» (از متن)
مقدمه
چهار سال قبل در پائیز و زمستان ۱۳۹۱ در شماره ۳۴ – ۳۵ مجله ی باران مقاله ای به قلم آقای انوش صالحی با عنوان «در جاده های شبانه» چاپ شد. نویسنده، این مقاله را «فصلی از کتاب منتشر نشده “آفتابکاران جنگل” که به بررسی جنبش چریکی فدایی خلق از آغاز تا اسفند ۱۳۴۹ می پردازد» معرفی کرد. مدتی پس از انتشار این مقاله در صحبتی که با آقای انوش صالحی در پاریس داشتم از او در مورد منبع اطلاعات مندرج در این مقاله که به گمانم عجیب و غیر واقعی می آمد سوال کردم و او در پاسخ گفت؛ در کتابم منبع آن را ذکر کرده و وقتی منتشر شد اطلاع پیدا خواهی کرد. کتاب انوش صالحی نه با عنوان «آفتابکاران جنگل» که با عنوان «اسم شب، سیاهکل» در زمستان ۱۳۹۴ توسط انتشارات باران منتشر شد که در آن نقل قولهای فراوانی از جزوه ای به نام «حماسه سیاهکل» وجود دارد و نویسنده آن حمید اشرف معرفی شده است. برای من و بسیاری دیگر که در آن سالها کم و بیش دستی بر آتش داشتیم، وجود چنین نوشته ای به قلم رفیق حمید اشرف غیرقابل قبول است. سرانجام به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت رفیق کبیر حمید اشرف، این جزوه از طرف انتشارات باران منتشر شد. انوش صالحی در مقدمه ی آن که تاریخ بهار ۱۳۹۵ را بر خود دارد می نویسد: «نسخه تایپی “حماسه سیاهکل” را در سالهای آغازین تحقیق و پژوهش بر روی جنبش فدایی که حاصلش تا کنون انتشار کتاب “اسم شب، سیاهکل” بوده است، دوستی در ایران از سر لطف در اختیار من گذاشت. در ماههای پایانی تالیف کتاب بودم که فرخ نگهدار مرا از وجود نسخه ای دست نویس از این اثر آگاه کرد. این کتاب با تطبیق این دو نسخه آماده شده است.» از سوی دیگر فرخ نگهدار و مجید کیانزاد در پانویس نوشته ی مشترکی با نام «دیباچه ای بر زندگیِ پر شگفت و بی تکرارِ حمید اشرف» که در سایت کارآنلاین منتشر شده نوشته اند: «کتاب حماسه سیاهکل تاریخ نگارش ندارد. اما از اطلاعات مندرج در آن پیداست که قبل از کشتار جزنی و همرزمان بر تپه های اوین و بعد از جزوه “تحلیل یک سال تجربه مبارزه چریکی در کوه و شهر” و جزوه “جمع بندی سه ساله” تدوین شده است. بخشی از اطلاعات مندرج در حماسه سیاهکل قبلاً در این جزوات هم آمده بود. “حماسه سیاهکل” جزوه ای درون تشکیلاتی بوده و هیچ گاه انتشار بیرونی نداشته است. یک نسخه تایپی از این کتاب چند سال قبل به دست انوش صالحی می رسد و در تدوین اثر اخیر او، “اسم شب، سیاهکل” به کار گرفته می شود. نسخه دست نویس این اثر توسط فرخ نگهدار سال گذشته در اختیار انوش صالحی قرار گرفت و با تطبیق دو نسخه آماده انتشار گردید.» من پس از خواندن جزوه ی «حماسه سیاهکل»، ای میلی برای انوش صالحی فرستادم و جویای ماجرای این کتاب شدم و خواستار آنکه نسخه ی اصل را در اختیار من قرار دهد. انوش صالحی دو صفحه اول جزوه و مقدمه ی آن را برای من فرستاد. مقدمه یک صفحه و چند خط است و در پایان آن به جای امضاء آمده است: «نشر یک “هسته” انقلابی»، «شانزدهم بهمن ماه ۱۳۶۳». انوش صالحی بر این گمان بود و این را به من گفت که «هسته ی انقلابی»، همان «هسته اقلیت» است که من برایش توضیح دادم که چنین نیست و «هسته اقلیت» هرگز چنین جزوه ای حتی به شکل درونی منتشر نکرده است. در مقدمه ی یک صفحه و چند خطی آن «هسته انقلابی» هم نامی از نویسنده یا نویسندگان جزوه آورده نشده و به این اکتفاء شده که «… حماسه سیاهکل… توسط یکی از اعضای گروه (سیاهکل – تهران) و رابط شهر و کوه نوشته شده و تا به حال نیز منتشر نگردیده» است! پرسیدنیست چرا جزوه ای را که ادعا می شود در بهمن سال ۱۳۶۳ توسط “یک هسته انقلابی» منتشر شده، کسی از فعالان جنبش فدایی ندیده است. جز این است که حداقل چند تن از صدها فعال سیاسی چپ که در آن زمان در صحنه ی مبارزه حضور داشتند و خوشبختانه اکنون زنده اند باید آنرا دیده باشند و یا خبری در مورد آن شنیده باشند؟!
صنعت جدید انتشار این جزوه از تولیدات یک «صنعت جدید» و یکی از تازه ترین اسناد مجعول و مخدوش درباره ی تاریخ جنبش چریکهای فدایی خلق است. جزوه ای که نه در زمان شاه و نه پس از انقلاب توسط هیچ یک از فعالان جنیش فدایی (جز فرخ نگهدار!!!) و هیج یک از کسانی که سالها در کنار حمید اشرف در خانه های تیمی زندگی کرده اند، دیده نشده و طی چهل سال گذشته حتی یک خبر در باب موجودیت آن منتشر نشده است. شگفت انگیز این که حتی افرادی که بیش از پنج سال تجربه ی زندگی در خانه های تیمی سازمان چریکهای فدایی خلق را داشته اند و خوشبتانه اکنون زنده هستند، نه این «جزوه ی درون تشکیلاتی» را دیده اند و نه کلامی درباه ی آن شنیده اند. و شگفت انگیز تر این که تنها کسی که مدعی ست نسخه ای دیگر -هر چند متفاوت- از این جزوه را داشته و آنرا جزوه ای درون سازمانی قلمداد کرده، بیش از چند ماه با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیش از انقلاب همکاری نداشته است که در آن زمان هم چنین جزوه ای در درون سازمان وجود نداشته است. با این حساب معلوم نیست کارکرد این نوشته «درون تشکیلاتی» که هیچ یک از اعضای تشکیلات آنرا نخوانده اند، چه بود! تردیدی نیست که برای هر عقل سلیمی که با نحوه ی عمل و روابط درونی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سالهای قبل از شهادت فرمانده حمید اشرف آشنایی داشته باشد، وجود چنین «جزوه ی درون تشکیلاتی» غیرقابل باور و غیر قابل قبول باشد و به همین دلیل نیز می توان با قاطعیت اعلام کرد که؛ حمید اشرف نویسنده جزوه ی «حماسه سیاهکل» نیست. اما باید به کند و کاو در جزییات جزوه پرداخت تا دریافت این صنعت تولید اسناد مجعول چه بی مایه است.
فرمانده مستبد در صفحه ۳۹ جزوه، رفیق علی اکبر صفایی فراهانی این گونه معرفی می شود: «رفتار رفیق صفایی بسیار خشک و خشن بود و کوچک ترین خطایی را نمی بخشید و تاب تحمل اشتباهات را نداشت. مثلاً در مورد ندادن جوراب به رفیق [دانش] بهزادی خیلی با خشونت رفتار کرد. البته روز بعد جوراب خودش را به او داده بود و خودش با جوراب پاره به راه پیمایی ادامه می داد.» نویسنده یا نویسندگان، در صفحه ۳۸ از زبان حمید اشرف در باره ی مخالفت رفیق صفایی با کتابخواندن اعضاء گروه و اختلاف نظری که در این مورد پیش آمد، نوشته اند «رفیق صفایی مساله را به صورت دستوری حل کرده بود». در همان صفحه در مورد تعیین مسیر حرکت نوشته شده: «صفایی با خشونت سماعی را وادار کرده بود در مسیری که خودش تعیین کرده بود، حرکت کند». ملاحظه می کنید که یک کادر سیاسی برجسته ی کارآزموده که سالها در میان مردم زیسته و از سازماندهندگان مبارزات توده ای دهه ی چهل بوده و در کنار رزمندگان فلسطینی جنگیده و به مقام فرماندهی رسیده، «بسیار خشک و خشن» معرفی می شود، طوری که «کوچکترین خطایی» را نمی بخشد و «تاب تحمل اشتباهات» را ندارد و با «خشونت» (نوع خشونت فعلاً مسکوت گذاشته می شود و لابد جعل کنندگان بعداً از سندهای جعلی دیگر رونمایی می کنند) و نه با استدلال رفیق دیگر را «وادار» به قبول نظرات خود می کند. نویسنده با طرح این نکات از زبان حمید اشرف می خواهد در ذهن خواننده این مساله جا انداخته شود که رفیق صفایی نه یک فدایی بردبار و یک کمونیست آگاه و پر تجربه، که انسانی بی تحمل بوده که حتی کوچکترین خطایی را نمی بخشید. از طرف دیگر نویسنده یا نویسندگان جزوه، به شکل ناشیانه ای مساله جوراب را به یک معضل جدی و کِشمَکشی سخت، تبدیل می کنند. اما باید به یاد آورد که سال ۱۳۴۹ قیمت جوراب آنقدر ارزان بود که به راحتی میشد ۲۰ جفت جوراب خوب برای گروه با هزینه ای اندک تهیه کرد. اما نویسنده یا نویسندگان جزوه، جوراب را دست آویری کرده اند که نشان دهند کسانی که از یک جفت جوراب گذشت نمی کنند و بر سر آن درگیر می شوند، نمی توان اعتماد کرد. طرفه آن که نویسنده یا نویسندگان جزوه، این رفتار را ناشی از عدم شناخت دیگران نسبت به موقعیت رفیق صفایی می داند. با این استدلال رفیق حمید اشرف هم به فردی سطحی و سطحی نگر تنزل می یابد؛ زیرا نمود مجموعه ی خصوصیات منفی و یا مثبت یک انسان و نه تک نمودهای استثنایی آن، به عدم شناخت و برخورد دیگران نسبت به او ربطی ندارد. آیا چنین جعلیاتی را باید به حساب بلاهت و حقارت صنعت کاران جدید گذاشت و یا در پس این جملات یک سیاست مشخص لانه کرده است؟ به گمان من نکته دوم را باید گرفت. با این داستان سرایی می خواهند به جامعه و به ویژه به نسل جوان این ایده را تزریق کند که هر جنش مسلحانه، حتی اگر به وسیله افراد پاک و فداکار شروع شود، در عمل به خشونتگرایی درونی کشیده می شود. این جوهر و هسته فکری جزوه ی حماسه سیاهکل است.
|
No comments:
Post a Comment