Monday, December 5, 2016


سینا دشتی:‌ فقر، غذا، فاجعه (قسمت اول)

قدمه: 
از قدیم گفته‌اند دروغ‌گو کم‌حافظه است، در مورد رژیم ولایت‌فقیه دیگر نیازى به حافظه نیست، وقاحت حضرات ایشان را از نیاز به حافظه آزادکرده است. اگر مردم ایران در یک کشور معمولى زندگى می‌کردند و نظام سیاسى معمولى وجود داشت، نتیجه بررسى اختلاف بین وعده‌های حکومت و نتایج عملى یا به برنامه‌ی طنز در تلویزیون و یا باعث انتقاد خبرنگاران، می‌انجامید و نتایج معقول و معمول خاص خودش را داشت. 
اما در ایران تحت حکومت خمینى یک موقعیت ویژه، یک نوع روان‌پریشی حکومتى، حاکم است؛ مثلاً رئیس قوه‌ی قضاییه، کلان دزدى است که همگان می‌دانند و قصد این مقاله هم این نیست. 
نگارنده در صدد تحقیق بیشتر در مورد وضعیت بهداشت تغذیه در ایران بودم تا تصویر واقعى از وضع بهداشت کودکان و نوجوانان در ایران را کسب کنم. مجموعه‌ی از مقالات علمى و دانشگاهى در این مورد را تهیه کرده بودم و مشغول مطالعه‌ی آن‌ها بودم که یکى از این مقالات توجه من را جلب کرد. این یک سند دولتى است که در دوران خاتمى تهیه شده است و با امضاى وزیر وقت مسعود پزشکیان براى سیاست‌گذاری کلان در برنامه‌ی چهارم اقتصادى کشور، مورد استفاده قرار بگیرد. بعد از دوازده سال که از انتشار این سند راهبردى می‌گذرد، تمامى شواهد و قرائن سیاسى بر این است که ” وضع بدتر شده است ” 
ترکان از باند روحانى، نوشته بود که در دو سال بعد از دوران احمدی‌نژاد، “مشغول آواربرداری “
بوده‌اند. یعنى در بررسى وضعیت حاکم فعلى می‌توان با قاطعیت گفت که ما با شرایط بسیار دشوارتری روبرو هستیم. 
این گزارش مفصل، تصویرى از وضعیت اجتماعى و اقتصادى حاکم بر کشور ارائه می‌دهد که چون از طرف خود حکومت منتشر شده، تلاش بسیارى در جهت نرم‌گوئی، کلی‌گوئی و حاشیه پردازى انجام شده تا از بار سنگین واقعیت بکاهد. 
در این قسمت به وضعیت فاجعه‌بار تغذیه در ایران خواهیم پرداخت. کلیه آمار از سند فوق استخراج شده است.
الف: فقر غذائى و کمبودهای غذائى: 
“بر اساس بررسی‌های انجام شده در ٢٠ درصد خانوارهای کشور، فقر و کم غذایی به صورت مزمن وجود دارد.” به‌طور مفصل‌تر می‌توان با توجه 
 بررسی‌های متعدد تغذیه‌ای که طی سال‌های اخیر انجام شده، نتیجه گرفت که کشور ما از یک طرف با کمبودهای تغذیه‌ای گوناگون ازجمله سوءتغذیه پروتئین – انرژی، کم‌خونی فقر آهن و اختلالات ناشی از کمبود ید، کمبود کلسیم و روی، ویتامین‌های A، B2 و D مواجه است و از سوی دیگر بیماری‌های مزمن مرتبط با تغذیه از جمله چاقی، دیابت، بیماری‌های قلب و عروق و انواع سرطان‌ها روند هشدار دهنده و رو به گسترشی را طی می‌کند، همچنین بیماری‌های ناشی از عدم سلامت و ایمنی غذا در کشور قابل توجه است. این مشکلات تغذیه‌ای با پیامدهای نامطلوب اجتماعی – اقتصادی و بهداشتی شامل افزایش مرگ و میر و ابتلا به بیماری‌ها و افزایش هزینه‌های درمان، کاهش ضریب هوشی و قدرت یادگیری، کاهش توان کار و به‌طورکلی کاهش توانمندی‌های ذهنی و جسمی، روند توسعه کشور را به مخاطره می‌اندازد.
در گزارش بررسی الگوی مصرف مواد غذایی سال‌های ۸۱-۱۳۷۹ نیز دریافت کلسیم، آهن و ویتامین B2 در حد میانگین کل کشور کمبود نشان می‌دهد. متوسط دریافت کلسیم در مقایسه با مقادیر توصیه‌شده در سطح میانگین کل فقط ۵۷% مقادیر توصیه شده روزانه است. این امر به دلیل افزایش مقادیر توصیه شده نیاز به کلسیم از طرف مراجع بین‌المللی به میزان ۲ برابر مقادیر پیشنهادی قبلی است. متوسط دریافت کلسیم نسبت به بررسی ۱۰ سال گذشته هم چنان دچار کمبود بوده و کمتر نیز شده است. مقایسه متوسط دریافت ویتامین B2 در سطح میانگین کل نشان می‌دهد که ۹۰% نیاز به این ویتامین از طریق رژیم غذایی تأمین میشود و در مورد آهن نیز فقط ۷۹% نیاز به این ریز مغذی از طریق رژیم غذایی تأمین می‌شود.
 از سوی دیگر، ارزیابی ارزش تغذیه‌ای الگوی مصرف نشان داده است “در حدود ۲۳% خانوارها با کمبود دریافت انرژی و در حدود ۴۸% با کمبود دریافت پروتئین مواجه‌اند” و از سوی دیگر 
 در مورد وضعیت سوءتغذیه و کمبود ریزمغذی‌ها در کشور، آخرین بررسی کشوری تن‌سنجی (در سال ۱۳۷۷) حاکی از آن است که سوءتغذیه پروتئین انرژی یکی از مشکلات تغذیه‌ای شایع در کودکان زیر پنج سال کشور بشمار می‌رود. بر همین اساس کم‌وزنی متوسط و شدید در یازده درصد کودکان (در حدود ۵۴۰ هزار کودک) و کوتاهی قد تغذیه‌ای متوسط و شدید که نشان از سوءتغذیه مزمن و طولانی مدت دارد در ۱۵ درصد کودکان (در حدود ۸۰۰ هزار کودک) گزارش شده است. این مطالعه همچنین نشان داده است که شیوع کم‌وزنی در کودکان روستایی بیشتر از کودکان شهری است و شیوع کوتاه قدی تغذیه‌ای در روستاها دو برابر شهرها است.
این آمار حاکی از آن است که وضعیت تغذیه کودکان کشور در روستاها به‌مراتب بدتر از شهرها است. ضرر و زیان ناشی از سوءتغذیه کودکان کشور، سالیانه در حدود ۵/۵ میلیارد دلار برآورده شده است.
مطالعات انجام شده در زمینه کمبود آهن و کم‌خونی ناشی از آن نیز نشان داده است “که حدود ۵۰ درصد زنان در سنین باروری بر اساس بررسی کشوری سال ۱۳۷۴، به درجات خفیف تا شدید کمبود آهن دچارند و حدود ۳۵ درصد تنها از کمبود شدید آهن و یا به عبارتی از تخلیه ذخایر آهن بدن رنج می‌برند.”
بر اساس محاسبات انجام شده با شیوع ۲۰ درصدی کم‌خونی فقر آهن سالیانه در حدود ۵۷۵ میلیون دلار به کشور ضرر و زیان وارد می‌شود.
آخرین بررسی کشوری انجام شده در سال ۱۳۸۰ حاکی از آن است که کم‌خونی و کمبود آهن در درصد بالایی از جمعیت در گروه‌های سنی مختلف وجود دارد به‌طوری‌که در حدود 
۲۳ درصد کودکان زیر ۲ سال، 
۲۶ درصد از کودکان ۶ ساله، 
۲۳ درصد نوجوانان دختر و پسر 
و ۴۳ درصد زنان باردار
 از کمبود آهن رنج می‌برند و شیوع کم‌خونی در کودکان زیر ۲ سال کشور (در حدود ۴۰ درصد) قابل ملاحظه است و به‌عنوان یک مشکل عمده و حاد باید موردتوجه قرار گیرد. به‌ویژه آنکه در برخی از است آن‌های کشور مانند استان سیستان و بلوچستان ۶۰ درصد کودکان و در استان فارس در حدود ۵۰ درصد کودکان زیر ۲ سال کم خون هستند. با توجه به پیامدهای زیان‌بار و غیرقابل جبران کم‌خونی فقر آهن بر رشد و تکامل مغزی و کاهش بهره هوشی، مداخلات فوری برای کاهش شیوع مشکل ضروری است.
کمبود ید و اختلالات ناشی از آ ن نیزاز مشکلات بهداشتی – تغذیه‌ای عمده در کشور محسوب می‌گردد. اولین بررسی کشوری در سال ۱۳۶۸ نشان داده است که گواتر به‌عنوان تظاهری از کمبود ید در بسیاری از است آن‌های کشور وجود دارد. به‌طوری‌که در برخی از استان‌ها شیوع آن به ۷۰ درصد می‌رسد. در پی تشکیل کمیته کشوری مبارزه با اختلالات ناشی از کمبود ید تا حدى این معضل ترمیم یافته اما هنوز یک مشکل جدى است.
کمبود ویتامین A یکی دیگر از مشکلات تغذیه‌ای در کشور محسوب می‌شود. کمبود این ویتامین در مناطق روستایی به‌ویژه در است آن‌های جنوب، جنوب غربی و شرقی در گروه‌های آسیب‌پذیر به‌ویژه زنان باردار شایع است. بررسی کشوری وضعیت ریزمغذی‌ها در سال ۱۳۸۰، شیوع کمبود ویتامین A را در زنان باردار در حدود ۱۵ درصد در مناطق شهری و ۱۴ درصد در مناطق روستایی نشان داده است. همچنین کمبود ویتامین D در ۴۳ درصد زنان باردار شهری و در حدود ۳۰ درصد زنان باردار روستایی مشاهده می‌شود.
 کلسیم و روی نیز دیگر ریزمغذی‌هایی هستند که کمبودشان در کشور نشان داده شده است. گزارش‌ها موجود حاکی از آن است که حداقل ۶ میلیون نفر از جمعیت کشور دچار پوکی استخوان هستند و از این تعداد، سالیانه حدود ۱۲۰ هزار نفر دچار شکستگی لگن خاصره شده و حداقل ۲۰ هزار نفر از آن‌ها به دلیل عوارض جانبی جان می‌دهند و ۵۰% آن‌ها دچار معلولیت شده و قادر به بازگشت به کار خود نیستند. مصرف ناکافی شیر و لبنیات علاوه بر آنکه علت عمده کمبود دریافت ویتامین A و B2 در کشور است از عوامل مهم و مؤثر در بروز کمبود کلسیم نیز است.
ادامه دارد…

سهیلا دشتی:‌ شبنم پاکی ها

نوامبر روز جهانی نه به خشونت بر علیه زنان است. این روز گذشت؛ و من متحیر که بر سر دختران نوجوان مدرسه شین آباد چه آمد؟ زنان و دخترانی که صورتهایشان با اسید سوزانده شد چه سرنوشتی دارند؟ دختران فال فروش چطور؟ فروش دختران؟ ازدواج های اجباری نوجوانان دختر؟ پائین آمدن سن فحشا به یازده سال در بین کودکان میهنم. دست ودلم برای نوشتن نمی رود. از کجای این سرزمین سوخته بنویسم. اگر قلب هزارپاره شود کم است. در ذهنم خطوط بالا و پائین می شود، ولی کلمات جان نمی گیرد. به چند جمله ای که نوشتم خیره می شوم. روز قبل در فیس بوک آتنا دائمی آمده بود که به او تلفن زده اند و آتنا در تویئتر خود نوشته بود که باید وصیت خود را بنویسد. قلبم بهم فشرده شد. درست در روز نه به خشونت بر علیه زنان، زن جوانی که باید در پی به واقعیت رساندن رویاهایش باشد از وصیت می نویسد. دوباره به اینترنت بر می گردم تا شاید خبری پیدا کنم. به کانال تلگرام و اینستاگرام سری می زنم… در صفحه اینستاگرام آتنا عکسی نگاه منتظر خبر خوب را به سوی خود می کشد. ماشین در کوچه ای و یا خیابانی پارک کرده و چند مرد با بیسیم را از پشت نشان می دهد و یک جمله کوتاه ” آتنا رفت ” ! دردی به قلبم فشار می آورد. مطمئن نیستم که خبر درست باشد. سری به تویتر آتنا می زنم. چند جمله اش در ذهنم می نشیند. نوشته است: “اینا که میگم تعارف نیست جدیه نه دنبال مظلوم نمایی هستم نه قهرمان شدن با ایشالا ماشالا هم نمیشه جلو زندان رفتن منو گرفت، میبرنم و نخواهم بود.”
در توئیت دیگری نوشته:” ترجیح میدم به جای اینکه از من حمایت بشه از کسانی یاد کنید که نیاز به حمایت دارند مخصوصا بی صداها که سال هاست تو زندانند “. ویا ” همیشه باید در نظر گرفت که از کدوم زندانی حمایت بشه، وضعیت برخی از زندانیان وخیمه، یا خیلی ها تو سکوتن باید صدای اونها باشید آتنا آتنا نکنید.” و آخرین جمله اش که با حرف درشت تری نوشته شده ” رفتم زندان غصه نخورید؛ و من مانده ام که چه باید کرد؟ این سئوال روزانه من و شاید هزاران نفر دیگر باشد که دل در گروی آزادی مردمشان دارند و به حکم اجبار در تبعید به سر می برند. از دغدغه ها و درد های روزمره مردم بدروند ولی نمی توانند فراموش کنند. هنوز نتوانسته امی که برای آتنا کاری کنم. چند خط از احساساتم را می نویسم ولی کافی نیست.
دختر خوبی ها
دختر پاکی ها
دختر نور
دختر سر زمین آفتاب
دختر ایران
زنجیر بر دست
اسیر شدی
بار دیگر
در میان چهار دیواری سیاهیها
می دانم که نور را با خود می بری
در هر کجای این جهان که باشی
خبر کنفرانس بزرگ پاریس را دارم. متأسفانه نتوانستم آنجا باشم و از طریق اینترنت برنامه را دنبال می کنم. ولی فکر آتنا و دیگر زنان زندانی امانم نمی دهد. مجری برنامه سخنرانان معرفی می کند و با آشنائی بسیار کمی که به زبان فرانسوی دارم با خودم می گویم مگر می شود؛ یعنی شبنم می خواهد بیاید و حرف بزند. شبنمی که همان شفافیت اسمش را دارد. او که نوشته هایش را بارها و بارها خوانده ام. نوشته اش را در مورد شیرین علم هولی و یا بیان احساساتش را از شنیدن خبر حمله نوزده فروردین ۱۳۹۰ به اشرف و شهادت عزیزانش را؛ و یا نامه اش به احمد شهید. حالا او آمده است تا در کنار مریم رجوی باشد.
هر یک از نوشته هایش را می توان با زیباترین متون ادبی فارسی برابر دانست و گاه یک سر و گردن بالاتر می رود، چونکه داستانسرائی نمی کند، از خودش می گوید، به کلمات جان می دهد و مفهوم. کلمات را به عاریت نمی گیرد. با نوشته هایش اشک به چشمانت می نشیند و در درون خواننده چیزی را بیدار می کند که در یک کلام می توان گفت تن ندادن به شرایط موجود است و یا بر خلاف جریان آب شنا کردن! در مورد رفتن به دادگاه از جمله می نویسد:
 بر خلاف زندانی های دیگر که ابا دارند از دستبند خوردن که مبادا کسی آنها را در دادگاه با دستبند ببیند –با آرامش – دستهایم را جلو می آورم که دستبند بزند، چرا که از دل ایمان آورده ام که در روزگاری که اندیشه رابه زنجیر می کشند و هر چراغ به دستی تا پستوی ذهنت را میگردد مبادا اندیشیده باشی. ” زندان، زنجیر و دستبند نه وهنی به ساحت آدمی که معیار ارزش های اوست “. با خودت می اندیشی که او از جنس پولاد است. زنی که آگاهانه ایستاده است تا رهائی را برای همه بخواهد. از خودخواهی به دور است. طلبکار نیست. مبارزه برایش دکان نیست که به دنبال هزینه دادنش باشد. چون سروی ایستاده است.
حالا او آمده است که صدای گلرخ باشد از مظلومیت زینب جلالیان بگوید و از نرگس محمدی، فهیمه اسماعیلی، مریم اکبری منفرد، فاطمه مثنی، آزیتا رفیع زاده، هاجر پیری، افسانه بایزیدی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ، الهام فراهانی، مهوش شهریاری، فریبا کمال آبادی و آتنا دائمی!
شبنم سخنان خود را با گرامی داشتن یاد کسانی که جان در راه آزادی فدا کردند شروع می کند و ادامه می دهد:
نزدیک به سه ماه در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ زیر شدیدترین شکنجه هاى روحی و جسمی بودم
دو کلمه “می توان و باید ” هر سال خوش نقش تر از سال قبل بر صفحه های کتابم می درخشید. دو کلمه می توان و باید جسارت صحبت از آزادی شد و حق نفس کشیدن این دو کلمه ایمانم شد بر روی صندلی بازجویی به هنگامی که پنج تا شش دژخیم شکنجه ام می کردند. 
من با کوله باری از رنج مردم ایران بخصوص زنان و دختران میهنم پیش شما آمده ام
من از میان دانشجویان مبارز و ذلت ناپذیر ایران پیامها برای شما دارم. 
من از زنان و دخترکان معصوم زندان اوین و گوهردشت و سوله های قرچک ورامین و کچویی کرج پیام ها دارم
من از میان ریحانه ها می آیم. تا واژه به واژه ظلم و جور رفته بر آنها را بازگو کنم
من آن درد ها و سوزها را برروی دوشم قرار داده ام تا سنگینی مسئولیتم راهمیشه با خود داشته باشم
من صدای حق خواهی و عدالت طلبی زندانیان سیاسی مبارز و مقاوم زندانهای ایران هستم.
شبنم با تواضعی بی نظیر و با اطمینان کامل حرف می زند و وقتی دوربین چهره حضار را نشان می دهد، بیشتر معنی کلامش را می فهمی که او چقدر به راهش ایمان دارد و از هیچ مانعی نمی هراسد. با دیدن شبنم و شنیدن حرفهایش منهم انرژی می گیرم و با خودم می گویم نه آتنا، نه مریم و نه نرگس و بقیه زندانیان سیاسی فراموش نخواهند شد. راهی سخت است ولی شدنی است که غیر ممکن ها ممکن کنیم و داد مردم ایران را با جنبش دادخواهی به گوش مردمان جهان برسانیم.

No comments:

Post a Comment