(گفتگو با محمدعلی توحیدی)
سؤال: در رابطه با انتخابات رژیم، باند خامنهای میخواهد یک کاندید ارائه بدهد و این به بحث و مشکل اصلی انتخابات رژیم تبدیل شده است. سؤال این است که چرا یک کاندید مشخصی را نمیتوانند ارائه بدهند که این مسأله را حل کنند؟
محمدعلی توحیدی: موضوع به این برمیگردد که تناقض جدی و اساسی که بین ماهیت رژیم ولایتفقیه ـ که در واقع یک سیستم خلافت یا امارت و یا آن چیزی که خودشان میگویند رژیم ولایتفقیه است و بنیادش بر حکمرانی و خودکامگی ولیفقیه است ـ با انتخابات و رأی مردم وجود دارد که اصلاً جای جدی ندارد. محتوا این است، ماهیت این است. یک فرم حقوقی هم بهخاطر شرایط جامعه ایران،
قرن بیست و یکم به آن تحمیل شده که مجبور است نمایش انتخابات را برگزار کند. فرمی بین ساختار ولایت با فرماسیون انتخاباتی؛ این تناقض همیشه در طول حکمرانی و اداره کشور توسط چنین رژیمی وجود دارد و اینجا به اوج خودش میرسد و به بیشترین و حادترین صورتش بارز میشود. کل نمایش انتخابات، دست و پاگیر است؛ بهطور خاص برای باند ولایت یا باند خامنهای یا باند اصولگرایان و بنیادگرایان.
این مشکل خاص این نمایش نیست؛ همیشه در هر انتخاباتی گریبانگیر رژیم هست؛ حتی در گذشته هم این مشکل عیناً بوده است. یادم هست که در مقاطع نزدیک انتخابات 92، شش، هفت دار و دسته بودند که اختلاف داشتند. آن موقع خامنهای، مهدوی کنی را مأمور کرد که برود آنها را جمعوجور کند. روحانیت مبارز و مدرسین و جامعتین، با هم اختلاف دارند. مهدوی کنی که آدم صریحاللهجهای بود. میگفت ما خواستیم این شش گروه را بکنیم یکی، اما سیزده گروه شدند. آخرش هم نتوانستند به توافقی برسند و مهندسی خامنهای شکست خورد. پیآمد این تشتت و مشکل، آخرش هم گریبان خود خامنهای را میگیرد و برای خودش مشکل میشود.
سؤال: با توجه به این موضوع، چرا خود خامنهای وارد نمیشود ـ حتی در پشت صحنه ـ که اعمال نفوذ کرده و این مسأله را حل کند؟
محمدعلی توحیدی: بله، از این بگو مگوها در پشت صحنه زیاد است. خودش هم با ایما و اشاره و با صحبتهای داخلی، با اینها خیلی کلنجار میرود. این همان مشکل بنیادی در این دستگاه و سیستم مادون بورژوایی، ضدتاریخی و قرونوسطایی است که حتی آن تمرکز بورژوایی را هم ندارد. یک نوع خانخانی و فئودالیته در کل این دستگاه وجود دارد. در نتیجه خیلی راحت نمیشود این مسأله را حل کرد. طبعاً مستلزم اتوریته بسیار شدید این خلیفه باید باشد.
من یادم هست وقتی خمینی با مجلس دعوایش میشد، به قول خودش یک تشر میزد و آنها برای مدتی ساکت میشدند. واضح است که خامنهای، خمینی نیست. یک آخوند درجه 3 بوده که او را ولیفقیه کردهاند. از آن جدیتر، بحث تعادلقوا است. وقتی خامنهای در تعادل قوای بالایی باشد، کمی بیشتر میتواند کاری بکند.
اوج این تعادل قوای خامنهای سال 84 بود که دو جنگ ـ یکی در شرق، یکی در غرب ایران ـ اتفاق افتاد و آمریکا آمد و آن اتفاقات ـ از جمله خلعسلاح مجاهدین ـ پیش آمد. آمریکا آن بالانس استراتژیکی را بههم زد و در منطقه به سود خامنهای و ولایتفقیه بود. بعد هم پول نفت سرازیر شد. یعنی یک درآمد بیسابقهای که در دوره هشت ساله احمدینژاد، هزار میلیارد دلار پول در جیب رژیم ریخت. این تعادل، خامنهای را غره کرد و رفسنجانی را در سال 84، با وجود اینکه رأی بیشتری در دور اول نسبت به احمدینژاد آورده بود، حذف کرد و احمدینژاد را به سیستم تحمیل کرد. منتها همین تجربه به سختترین شکست خامنهای انجامید؛ چون خود احمدینژاد علیه او خروج کرد. خامنهای خواست یک وزیر او را عوض کند، او هم یازده روز خانهنشین شد و خلاصه برای خامنهای داستانی شد. حتی عواقبی که رژیم در سال 88 گرفتار شد، پیآمد همین بود که بر سر احمدینژاد آمد؛ بعد هم که به حضور مردم و قیام کشیده شد و طلسم ولایتفقیه شکست.http://bit.ly/2mL5Zgc
No comments:
Post a Comment