چهاردهم اسفند سالروز
درگذشت پیشوای نهضت ملی ایران دکتر مصدق
نخست وزیری محمد مصدق، از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا مرداد ۱۳۳۲ میلادی طول کشید که در نهایت با کوتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش/ ۱۹ آگوست ۱۹۵۳ دولت مصدق سقوط کرد.
در سال ۱۳۲۲ ملیگرایان در دکتر محمد مصدق ۶۵ ساله که به علت مخالفتش با رضاشاه در زمان سلطنت او در تبعید به سر میبرد، رهبر تازهای برای خود یافتند. از دو نیروی محرک مصدق یکی دشمنی با بیگانگان بدون توجه به مقتضیات سیاسی و دیگری کینه نسبت به نظام پهلوی بود. در مهر ۱۳۲۳ مصدق در نطق مجلس خود دربارهٔ «موازنهٔ منفی» این طرح را پیشنهاد کرد که تا نیروهای بیگانه در ایران وجود دارد نباید به هیچ دولت خارجی امتیاز استخراج نفت داده شود. در آبان ۱۳۲۸ وی جبههٔ ملی را تشکیل داد که نهضتی بود متشکل از ملیگرایان بورژوا و روشنفکران چپ غیر تودهای و زمینداران و روسای قبایل و افراد طبقهٔ دینی (مشتمل بر گروه متعصب افراطی راست) و بازرگانان، هر یک از این گروهها برای خود دلیل خاصی جهت ترسانیدن از بازگشت دیکتاتوری سلطنتی داشت.[۱]
یک اختلاف برجسته میان ملیگری رضاشاه و ملیگری مصدق در این است که رضاشاه قصد آن داشت که هر نفوذ بیگانه را از ایران براندازد، در صورتی که مصدق تمام حملهٔ خود را متوجه انگلستان کرده بود. این به آن جهت بود که مصدق پشتیبانی حزب توده را پذیرفته بود (در صورتی که رضاشاه در سال ۱۳۱۰ حزب کمونیست را غیرقانونی اعلام کرد) و نیز تا حدی به آن سبب که تنها هدف انتخاب شده برای حمله یعنی شرکت نفت - شرکت نفت آنگلو ایرانی - یک شرکت انگلیسی بود. ضعف عمدهٔ جبههٔ ملی در آن بود که پس از رسیدن به هدف خود با ملی کردن صنعت نفت دیگر اندیشهای نداشت و در آن نکوشید که به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی توجه کند. دکتر مصدق با تاکید بر این امر که انگلستان منبع همهٔ بدبختیهای ایران است، فقدان واقعبینی سیاسی خود را نشان میداد.[۲]
«چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم، و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور، این مبارزه ملی را آنقدر دنبال میکنند تا بهنتیجه برسد…».
روز چهاردهم اسفندماه سال 1345 دکتر محمد مصدق، پیشوای نهضت ملی ایران، دیده ازجهان فروبست و میلیونها ایرانی را درغم فقدان خود سوگوار کرد.
روز چهاردهم اسفندماه سال 1345 دکتر محمد مصدق، پیشوای نهضت ملی ایران، دیده ازجهان فروبست و میلیونها ایرانی را درغم فقدان خود سوگوار کرد.
مصدق در احمدآباد، تبعیدگاه چندینسالهاش بهخاک سپرده شد.
مصدق در سال 1261شمسی در تهران بهدنیا آمد. در سال 1287 برای ادامه تحصیلاتش بهفرانسه عزیمت کرد و بعد از اتمام دورهی مدرسهی علوم سیاسی پاریس، وارد دانشگاه نوشاتِل سوئیس شد و در سال 1293با اخذ دکترای حقوق از این دانشگاه ، به ایران بازگشت.
دکترمصدق در دورههای پنجم، ششم، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورا درموضع نماینده مردم تهران باسیاستهای وابستهساز و دیکتاتوری رضاخان و محمدرضا پهلوی مبارزه کرد و سرانجام رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را به دست گرفت و با حمایت عموم توده های مردم ایران، این جنبش را تا خلع ید کامل از شرکت نفت سابق (شرکت انگلیسی) و احقاق حقوق مردم ایران بهپیش برد. دکترمصدق در اجرای همین قانون ملیکردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت سابق، پیشنهاد نخستوزیری را پذیرفت. دشمنان رنگارنگ مصدق در تمام مدت دوسالوچهارماهی که او در حکومت بود، حتی یک روز از توطئه علیه وی خودداری نکردند و بارها قصد جان وی و طرح کودتا علیه حکومت ملی او را کردند. سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری که بهکمک عوامل دربار و ارتش و آخوندهای خائنی از قبیل بهبهانی و کاشانی، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332، سرنگون شد. دکتر مصدق، دستگیر و در بیدادگاه نظامی شاه، محکوم به سهسال زندان شد و سپس به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام پس از 14سال تنهایی و انزوا در تبعید بهدرود حیات گفت. پیشوای نهضت ملی مردم ایران درغربت بهدرود حیات گفت اما این امید وبلکه اطمینان را داشت که فرزندان مجاهد و مبارزش، راه او را تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهند داد :
مصدق در سال 1261شمسی در تهران بهدنیا آمد. در سال 1287 برای ادامه تحصیلاتش بهفرانسه عزیمت کرد و بعد از اتمام دورهی مدرسهی علوم سیاسی پاریس، وارد دانشگاه نوشاتِل سوئیس شد و در سال 1293با اخذ دکترای حقوق از این دانشگاه ، به ایران بازگشت.
دکترمصدق در دورههای پنجم، ششم، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورا درموضع نماینده مردم تهران باسیاستهای وابستهساز و دیکتاتوری رضاخان و محمدرضا پهلوی مبارزه کرد و سرانجام رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را به دست گرفت و با حمایت عموم توده های مردم ایران، این جنبش را تا خلع ید کامل از شرکت نفت سابق (شرکت انگلیسی) و احقاق حقوق مردم ایران بهپیش برد. دکترمصدق در اجرای همین قانون ملیکردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت سابق، پیشنهاد نخستوزیری را پذیرفت. دشمنان رنگارنگ مصدق در تمام مدت دوسالوچهارماهی که او در حکومت بود، حتی یک روز از توطئه علیه وی خودداری نکردند و بارها قصد جان وی و طرح کودتا علیه حکومت ملی او را کردند. سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری که بهکمک عوامل دربار و ارتش و آخوندهای خائنی از قبیل بهبهانی و کاشانی، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332، سرنگون شد. دکتر مصدق، دستگیر و در بیدادگاه نظامی شاه، محکوم به سهسال زندان شد و سپس به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام پس از 14سال تنهایی و انزوا در تبعید بهدرود حیات گفت. پیشوای نهضت ملی مردم ایران درغربت بهدرود حیات گفت اما این امید وبلکه اطمینان را داشت که فرزندان مجاهد و مبارزش، راه او را تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهند داد :
نطق مصدق در دادگاه لاهه دارای منطقی محکم و استدلالی روشن است. آنقدر محکم و روشن که هیأت قضات برآن صحه گذاشتند و خود به عدمصلاحیت خود برای داوری درمورد موضوعی که مصدق، آن را «اراده سیاسی یک ملت آزاد و مستقل» مینامید، رأی دادند.
نیاز به تأکید نیست که رسانیدن هیأت قضات به این اقناع قضایی و وجدانی، کاری آسان نبود و مسلماً حقوقدانان و متخصصان ذیصلاح میتوانند «هزارنکته باریکتر از مو» در نطق مصدق بیابند؛ نکاتی که هزارمانع سیاسی و فرهنگی را در جو پرآشوبی که در آن گیرودار پیرامون دادخواهی یکملت ستمدیده دربرابر قدرت مسلط زمانه وجود داشت، درهم شکست و حقانیت ملت ایران را ثابت کرد.
نیاز به تأکید نیست که رسانیدن هیأت قضات به این اقناع قضایی و وجدانی، کاری آسان نبود و مسلماً حقوقدانان و متخصصان ذیصلاح میتوانند «هزارنکته باریکتر از مو» در نطق مصدق بیابند؛ نکاتی که هزارمانع سیاسی و فرهنگی را در جو پرآشوبی که در آن گیرودار پیرامون دادخواهی یکملت ستمدیده دربرابر قدرت مسلط زمانه وجود داشت، درهم شکست و حقانیت ملت ایران را ثابت کرد.
ناگفته پیداست که پرداختن بهاین نکتهها نه در صلاحیت من است و نه در حوصله این فرصت محدود و این یادداشت کوتاه و شتابزده. اما دستکم میتوان به دونکته که در مطالعه مجدد نطق مصدق، درلحظه، بهذهن خطور میکند، اشاره نمود:
پیداست که این حرف درعین قطعیت و صراحت با فروتنی و صمیمیتی انگیزاننده همراه است و چون از عمق دلی پرسوز و دردمند برمیخیزد، لاجرم بردلها مینشیند و راه اقناع وجدانی مخاطبان را هموار میسازد.
اما نکته دوم که نکته اصلی و سنگبنای پیروزی و سرفرازی مصدق است آنجاست که صراحتاً اعلام میکند:
اما نکته دوم که نکته اصلی و سنگبنای پیروزی و سرفرازی مصدق است آنجاست که صراحتاً اعلام میکند:
«تصمیم ملی شدن نفت، نتیجه اراده سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است».
جان کلام در همینجاست. در اراده یک ملت آزاد و مستقل که پیشوای نهضت ملی، خود سخنگو و مظهر مجسم آن بود.
چنین بود که دکتر حسین فاطمی، آموزگار وفا و پایداری، که سرانجام خونش در راه ایران و مصدق بر زمین ریخت، فریاد میزد:
چنین بود که دکتر حسین فاطمی، آموزگار وفا و پایداری، که سرانجام خونش در راه ایران و مصدق بر زمین ریخت، فریاد میزد:
«مخالفت با دکتر مصدق، مخالفت با آزادی و حقانیت است. ضدیت با دکتر مصدق، ضدیت با ملل مظلوم و اسیر و غارتزده میباشد».
و همین مظهر اراده سیاسی یک ملت مستقل و آزاد بود که بههنگام محاکمه در بیدادگاه شاه، فضای رعب و وحشت را اینچنین درهم میشکست:
«آنجایی که حق در کار باشد، با هرقوهیی مخالفت میکنم. از همهچیز میگذرم، نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم، هیچ چیز ندارم… مگر وطنم را که در جلو چشمم دارم».
مریم رجوی: سلام بهمصدق بزرگ؛ در پنجاهمین سالگرد خاموشیاش
اسفند 1395
در پنجاهمین سالگرد فقدان دکتر محمد مصدق، پیشوای نهضت ملی ایران برای برقراری آزادی در ایران که وصیت حقیقی او بهنسلهای پس از خودش بود تجدید عهد میکنیم.
چنانکه مسعود در اولین هفتههای پس از انقلاب ضدسلطنتی بر سر مزار مصدق گفت: او بهراستی «در میهن خود غریب، در خانهاش در تبعید و در عین زنده بودن، چونان شهید بهسر برد».
در غروب دلگیر تهران در ۱۴اسفند ۱۳۴۵ از خاموشی مصدق مردم ایران ماتمزده بودند و سران دیکتاتوری وقت از شادی در پوست خود نمیگنجیدند که گویا حکومتشان برای همیشه تثبیت شده است. اما گذر تاریخ نشان داد که کدام طرف حقیقتاً پیروز است و کدام طرف بهلعنت ابدی دچار میشود.
چنانکه مسعود در اولین هفتههای پس از انقلاب ضدسلطنتی بر سر مزار مصدق گفت: او بهراستی «در میهن خود غریب، در خانهاش در تبعید و در عین زنده بودن، چونان شهید بهسر برد».
در غروب دلگیر تهران در ۱۴اسفند ۱۳۴۵ از خاموشی مصدق مردم ایران ماتمزده بودند و سران دیکتاتوری وقت از شادی در پوست خود نمیگنجیدند که گویا حکومتشان برای همیشه تثبیت شده است. اما گذر تاریخ نشان داد که کدام طرف حقیقتاً پیروز است و کدام طرف بهلعنت ابدی دچار میشود.
از پنجاه سال پیش تا امروز، مصدق در قلبهای نسل در نسل ایرانیان زنده است و یاد و نام نیک او پیوسته تازه و تازهتر میشود. همین واقعیت، گویای شوق و تمایل مردم ایران به برپایی دولتی است که مصدق بهرغم بحرانها و فشارهای داخلی و خارجی نمونهیی از آن را بنا نهاد. دولتی دمکراتیک، متکی بهآراء مردم، مدافع منافع اصیل ملی و عاری از فساد و استبداد.
پس از ملی کردن صنعت نفت ایران، پیروزی بزرگ دیگر او اثبات این واقعیت است که برقراری یک دولت دموکراتیک در ایران امر ممکنی است.
دشمنی و کینهتوزی آخوندها با او از کاشانی تا خمینی و خامنهای بههمین دلیل است که در عشق و دوستی مردم ایران به مصدق نفی خود را میبینند.
تجربه بزرگ تاریخ معاصر نشان داد که کودتای ننگین28مرداد و سقوط دولت مصدق توسط دولتهای وقت آمریکا و انگلیس بهطور تاریخی راه را برای ظهور استبداد مذهبی در ایران و گسترش هیولای بنیادگرایی در منطقه باز کرد. بنابراین آرزوی تاریخی مصدق در مقاومتی تجسم یافته که برای سرنگونی استبداد مذهبی و برقراری آزادی و دموکراسی قیام کرده است.
شورای ملی مقاومت ایران مفتخر است که راه مصدق بزرگ را در مداری تکامل یافته، با اتکا به زنان و مردان از جانگذشتهیی که بهقول او «در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود میگذرند»، ادامه داده است.
دشمنی و کینهتوزی آخوندها با او از کاشانی تا خمینی و خامنهای بههمین دلیل است که در عشق و دوستی مردم ایران به مصدق نفی خود را میبینند.
تجربه بزرگ تاریخ معاصر نشان داد که کودتای ننگین28مرداد و سقوط دولت مصدق توسط دولتهای وقت آمریکا و انگلیس بهطور تاریخی راه را برای ظهور استبداد مذهبی در ایران و گسترش هیولای بنیادگرایی در منطقه باز کرد. بنابراین آرزوی تاریخی مصدق در مقاومتی تجسم یافته که برای سرنگونی استبداد مذهبی و برقراری آزادی و دموکراسی قیام کرده است.
شورای ملی مقاومت ایران مفتخر است که راه مصدق بزرگ را در مداری تکامل یافته، با اتکا به زنان و مردان از جانگذشتهیی که بهقول او «در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود میگذرند»، ادامه داده است.




No comments:
Post a Comment