آسوشیتدپرس گزارش داد: «علیرضا جعفرزاده معاون نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در آمریکا طی اطلاعیهیی گفت رفسنجانی در شروع برنامه تسلیحات اتمی در سالهای 1980 نقشی محوری داشته است. رفسنجانی زمانی که رئیسجمهور بود در پشت تروریسم دولتی و قتلهای زنجیرهیی روشنفکران در ایران قرار داشته است»
این خبرگزاری در گزارش خود نوشت: «رفسنجانی رئیسجمهور سابق، یک بازمانده سیاسی مکار و میلیونری بود که در میان قشر حاکم... باقی مانده بود.
رفسنجانی ترکیبی از طنز مکارانه و سابقهیی در حرکات موذیانه، هم در سیاست و هم در کار داشت. او همچنین یک دلال در طرحهای مخفی همچون توافق تسلیحاتی ایران کنترا در سالهای 1980 بوده است و در پشت صحنه مسأله اتمی رژیم ایران.
رفسنجانی خرید مخفیانه تکنولوژی و تجهیزات مربوطه از پاکستان و سایر جاها را هدایت کرد. چهره رفسنجانی ویژگیهای سیاهتری هم داشت. دادستانهای آرژانتین رفسنجانی را بهعنوان یکی از مقامهای مظنون رژیم ایران خواندند که با بمبگذاری 1994در مرکز یهودیان بوئنوسآیرس که 85کشته بر جای گذاشت مرتبط بود… برخی او را متهم کردند که در قتل لیبرالها و مخالفان طی ریاست جمهوریش دست داشته است...».
این خبرگزاری در گزارش خود نوشت: «رفسنجانی رئیسجمهور سابق، یک بازمانده سیاسی مکار و میلیونری بود که در میان قشر حاکم... باقی مانده بود.
رفسنجانی ترکیبی از طنز مکارانه و سابقهیی در حرکات موذیانه، هم در سیاست و هم در کار داشت. او همچنین یک دلال در طرحهای مخفی همچون توافق تسلیحاتی ایران کنترا در سالهای 1980 بوده است و در پشت صحنه مسأله اتمی رژیم ایران.
رفسنجانی خرید مخفیانه تکنولوژی و تجهیزات مربوطه از پاکستان و سایر جاها را هدایت کرد. چهره رفسنجانی ویژگیهای سیاهتری هم داشت. دادستانهای آرژانتین رفسنجانی را بهعنوان یکی از مقامهای مظنون رژیم ایران خواندند که با بمبگذاری 1994در مرکز یهودیان بوئنوسآیرس که 85کشته بر جای گذاشت مرتبط بود… برخی او را متهم کردند که در قتل لیبرالها و مخالفان طی ریاست جمهوریش دست داشته است...».
رفسنجانی در آذر ماه 1367 در پی صدور چهارمین قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی مللمتحد بهخاطر قتلعام بیش از سی هزار زندانی سیاسی در زندانها برای کتمان این جنایتها به صحنه آمد و روز 11آذر67 به خبرگزاری رسمی رژیم گفت: «اعدامهای ادعا شده فقط شایعات تبلیغاتی هستند که هدفشان پوشاندن بحرانهای داخلی «دربطن سازمان مجاهدین خلق» و خارج کردن این سازمان از بنبست است». و در روز بعد به شکنجهگران ساواک خمینی در مورد موج محکومیتها گفت: «این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی مجاهدین به راه انداختهاند که چند هزار نیروهای اینها در ایران اعدام شده است. هدفشان این است که خودشان را از بنبست بیرون بیاورند». (روزنامه رسالت ارگان باند مؤتلفه 12آذر 1367)
رفسنجانی، رئیس مجلس رژیم هم کمتر از دو هفته بعد، گشاده دستیش را در اعمال این «قساوت مافوق تصوّر» اعلام میکند: «… بر طبق فرامین الهی (!) 4حکم بر اینها (=مجاهدین) لازمالاجراست: 1ـکشته شوند؛ 2ـبهدار کشیده شوند؛ 3ـ دست و پایشان قطع شود؛ 4ـاینها از جامعه جدا شوند… اگر آن روز (منظورم اوایل انقلاب است) 200نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمیشدند. امروز اگر با قاطعیت در مقابل این گروهکهای مسلّح منافق... نایستیم، سه سال دیگر به جای 1000اعدام، باید چندین هزار نفر را اعدام بکنیم… بار دیگر اعلام میکنم که ما به حکم قرآن (!) راه قاطع قلع و قمع منافقین مسلّحی را که در برابر اسلام و مسلمین ایستادهاند، در پیش گرفتهایم…» (اطلاعات، 11مهر60)
رفسنجانی در آذر ماه 1367 در پی صدور چهارمین قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی مللمتحد بهخاطر قتلعام بیش از سی هزار زندانی سیاسی در زندانها برای کتمان این جنایتها به صحنه آمد و روز 11آذر67 به خبرگزاری رسمی رژیم گفت: «اعدامهای ادعا شده فقط شایعات تبلیغاتی هستند که هدفشان پوشاندن بحرانهای داخلی «دربطن سازمان مجاهدین خلق» و خارج کردن این سازمان از بنبست است». و در روز بعد به شکنجهگران ساواک خمینی در مورد موج محکومیتها گفت: «این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی مجاهدین به راه انداختهاند که چند هزار نیروهای اینها در ایران اعدام شده است. هدفشان این است که خودشان را از بنبست بیرون بیاورند». (روزنامه رسالت ارگان باند مؤتلفه 12آذر 1367)
بهیقین مرگ رفسنجانی که بیش از ۳۸ سال در تمامی فراز و نشیبهای دیکتاتوری ولیفقیه نقش بسزایی داشت و همواره از وی بهعنوان «مرد شماره دو» نظام سخن میرفت، یکی از بزرگترین وقایع در آغاز سال جدید میلادی است.
خانم رجوی رابطه با نقش استراتژیک رفسنجانی در پیام کوتاهی گفت: «یکی از پایههای فاشیسم دینی حاکم بر ایران و عامل تعادل آن فروریخته و رژیم در تمامیت خود به سرنگونی نزدیک تر میشود.
رفسنجانی در ۳۸ سال گذشته چه در زمان خمینی و چه بعدازآن، یکی از بالاترین نقشها را در سرکوب و صدور تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی داشت.
رفسنجانی همواره نفر شماره ۲ رژیم و وزنه تعادل آن بوده و در حفظ آن نقش تعیینکننده داشته است. رژیم آخوندی اکنون تعادل درونی و بیرونی خود را از دست میدهد».
این جملات بهخوبی مبین واقعیتی بنام وزنه رفسنجانی در هیرارشی حکومت آخوندی است و سخن از «پایه دوم» یک دیکتاتوری خونریز و سرکوبگری است که در آن رفسنجانی پلههای ترقی را با سرعتی غیرقابل تصور و در پی دزدیدن انقلاب ضد سلطنتی از سوی خمینی طی نمود.
از عضویت در «شورای انقلاب، وزارت کشور، ریاست مجلس، نماینده خمینی در شورای عالی دفاع، جانشین و سپس فرمانده کل قوا در جنگ ضد میهنی، رئیسجمهور نظام، ریاست مجلس خبرگان تا ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام» تماما پلههای «ترقی» بودند که رفسنجانی با اتکاء به شخص خمینی طی نمود. سخن از پلههایی است که هرکدام بهیقین بدون سرسپردگی تام و تمام به جوهر ارتجاع مذهبی، بنیادگرایی، تروریسم، نقض حقوق بشر و خرافه غیرممکن میبودند.
بهیقین نقش رفسنجانی در ایجاد تعادل و حفظ دیکتاتوری ولیفقیه، همواره نقشی تعین کننده و راهبردی بود. هنوز در حافظه تاریخی مردم ایران نقش وی در فتنهای بنام «انقلاب فرهنگی» از یاد نرفته است. حمله به دانشگاهها و سرکوب دانشجویان مجاهد و مبارز که بهتبع خود با دستگیری گسترده و سپس پروندهسازی برای میلیونها دانشجو، استاد، استادیار و کادرهای علمی کشور همراه بود، با سخنان تحریکآمیز هاشمی رفسنجانی شروع شد.
سخنان وی در روز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۹ باعث تعطیلی و تشنج در دانشگاه تبریز گردید و سپس به دیگر دانشگاهای کشور سرایت کرد.
بهموازات این واقعیات باید به نقش وی در جنگ ضد میهنی که او تا آخرین روزها همچنان بهعنوان یکی از مسئولان اصلی و بهعنوان فرد مورد اعتماد خمینی برای پیشبرد اهداف کشور گشایانه رژیمشاره نمود. جنگی که بنا بر اعتراف رفسنجانی بیش از «یک میلیون کشته و زخمی» و همچنین «هزار میلیارد دلار» خسارت به هفت استان کشور وارد نمود. در این راستا بود که با صلاحدید و طرحهای ضد مردمی وی، کودکان و جوانان بهطور فلهای به روی مینها فرستاده میشدند.
بهموازات این واقعیات باید به نقش رفسنجانی در سرکوب خونین مردم ایران از فردای ۳۰ خرداد اشاره نمود. دستان او آغشته خون به دو کشتار بزرگ در سالهای ۶۰ الی ۶۷ و همچنین مجموعهای از ترور فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور ازجمله شهید بزرگوار دکتر کاظم رجوی، محمدحسین نقدی، ترور میکونوس، وین، برلین، لارناکا، پاریس، استامبول و نیز ترور مجاهد خلق، شهید فائزه رجبی میباشد. همچنین رفسنجانی ازجمله آمران قتلهای زنجیرهای علیه نویسندگان و دگر اندیشان بود که آنها سبعانه ربوده و سپس اجساد را در اطراف بزرگ شهرها در چالهها، قنات و یا چاههای متروکه رها میکردند.
وی در رابطه با قتلعام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در مصاحبهای روزنامه حکومتی رسالت (۱۲ آذر ۱۳۶۷) بیمحابا گفته بود: «این تبلیغات کذب و عجیبوغریبی که در اروپا و کشورهای غربی منافقین راه انداختهاند که چند هزار نیروی اینها در ایران اعدامشده است، برای این است که افرادی را که در جریان عملیات مرصاد ازدستدادهاند، دنیا را توجیه کنند... سرکوب باید مخصوص عناصر اصلاحناپذیر باشد. در تمامی دنیا همیشه انسانهائی هستند که هیچ راهی جز سرکوب آنها نیست. آنها را ما باید سرکوب کنیم. این حالت وحشت باید برای انسانهای خائن و ناصالح باشد».
با تمام «خدمات رفسنجانی» به دیکتاتوری ولیفقیه، وی در یک اشتباه محاسبه حساب استراتژیک پس از مرگ خمینی، بر این باور بود که با «دوپایه» کردن حاکمیت و تقسیم قدرت میان خود و خامنهای، این رفسنجانی خواهد بود که کلیت نظام را در اختیار خواهد داشت.
بر این باور غلط و اعتماد بیشازحد به ولیفقیه بود که وی برای به کرسی نشاندن خامنهای بهعنوان «رهبر نظام» آخوندی دست به تقلب، دروغهای آشکار، باندبازی و حتی تحریف سخنان خمینی زد. نتیجه این اشتباه محاسبه را نیز در اواخر عمر با زشتی و بددهنیهای باند مقابل خواه علیه شخص خود و یا خانوادهاش دریافت نمود. نمونههای مانند «خواص بیبصیرت», «عالیجناب سرخپوش» و یا «سر فتنه» تماما القابی بودند که رفسنجانی تا آخر عمر بدوش کشید.
همچنین رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی در حالی این رژیم غرق بحران را ترک کرد که ولیفقیه ارتجاع در آستانه یکی از حیاتیترین نمایش انتخابات در درون رژیمش بسر میبرد. در نبود وی بسیاری از ناظران مسائل ایران بر این باور هستند که در نبود رفسنجانی میدان اکنون برای باند ولیفقیه خالی شده و در این راستا خامنهای، بدون رقیب و وزنهای که بتواند وی را مهار نماید، میدان عمل را به دست خواهد گرفت.
نشان به آن نشان که چند ساعت پس از مرگ رفسنجانی که گوئیا براثر «سکته قلبی» به وقوع پیوسته است، ولیفقیه طی پیامی از وی بهعنوان «حجتالاسلام» یادکرده است، امری که بهخودیخود مبین میزان شکاف، اختلاف و تنفر میان دوپایه حکومت را به نمایش میگذارد.
ا بالا گرفتن جنبش دادخواهی خون قتلعام شدگان 67، صادق زیبا کلام از مهرههای باند رفسنجانی روز دوشنبه طی نامهیی به رفسنجانی نوشت:
«از زمان انتشار نوار صوتی مرحوم آیتالله منتظری پیرامون اعدامهای سال۶۷، بسیاری منتظر واکنش مسئولان و شخصیتهای سیاسی بالأخص چهرههای اصلاحطلب در قبال آن واقعه حزنانگیز بودهاند. موضعگیریتان اسباب شگفتی، تأسف و سرخوردگی دوستداران جنابعالی شد. برای خیلی از آنها دفاعتان از تصمیم... خمینی روشن نیست. اینکه بهراستی انگیزهتان در دفاع از آن اعدامها چه میتوانسته بوده باشد؟ تأیید ضمنی اعدامهای سال ۶۷ اعتدال و میانهروی را خدشهدار نموده و به زیر سؤال میبرد. بههیچروی نمیتوان اعدامهای سال ۶۷ را توجیه نمود» .
وی افزود: «اینکه به محکومی که دارد مدت محکومیتش را بهواسطه جرمی که مرتکب شده میگذراند گفته شود آیا همچنان به سازمان مربوطهات وفاداری یا نه و درصورتیکه بگوید «آری» بدون هیچ مقدمه و محاکمهای اعدام شود، با هیچ ملاک و معیار حقوقی مطابقت پیدا نمیکند. مجازات در تمام نظامهای حقوقی زمانی به اجرا گزارده میشود که وقوع جرم تحقق پیدا کرده باشد» .
صادق زیبا کلام گفت: «نفس اینکه ظرف ۲۸سال گذشته هیچیک از مسئولان اعم از آنان که در اعدامها نقش داشتند یا غیرآن کلامی تا کنون در مورد اعدامهای سال ۶۷ نگفته و هیچ اظهارنظری در قبال آن نداشتهاند دلیلی است مبنی بر اینکه حتی خود آنها هم دفاع چندانی از اعدامها نداشته و ترجیح میدهند که آن پرونده مسکوت باقی بماند؛ اما جناب هاشمی رفسنجانی، نه سکوت در مورد اعدامها و نه به راهانداختن سر و صدا پیرامون عملکرد مجاهدین و نه بازکشیدن پای استکبار و دشمنان نظام... نه باعث فراموششدن اعدامها میشوند و نه آنها را میتوان بهعنوان دفاع از نظام و انقلاب توجیه نمود.
خانم رجوی رابطه با نقش استراتژیک رفسنجانی در پیام کوتاهی گفت: «یکی از پایههای فاشیسم دینی حاکم بر ایران و عامل تعادل آن فروریخته و رژیم در تمامیت خود به سرنگونی نزدیک تر میشود.
رفسنجانی در ۳۸ سال گذشته چه در زمان خمینی و چه بعدازآن، یکی از بالاترین نقشها را در سرکوب و صدور تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی داشت.
رفسنجانی همواره نفر شماره ۲ رژیم و وزنه تعادل آن بوده و در حفظ آن نقش تعیینکننده داشته است. رژیم آخوندی اکنون تعادل درونی و بیرونی خود را از دست میدهد».
این جملات بهخوبی مبین واقعیتی بنام وزنه رفسنجانی در هیرارشی حکومت آخوندی است و سخن از «پایه دوم» یک دیکتاتوری خونریز و سرکوبگری است که در آن رفسنجانی پلههای ترقی را با سرعتی غیرقابل تصور و در پی دزدیدن انقلاب ضد سلطنتی از سوی خمینی طی نمود.
از عضویت در «شورای انقلاب، وزارت کشور، ریاست مجلس، نماینده خمینی در شورای عالی دفاع، جانشین و سپس فرمانده کل قوا در جنگ ضد میهنی، رئیسجمهور نظام، ریاست مجلس خبرگان تا ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام» تماما پلههای «ترقی» بودند که رفسنجانی با اتکاء به شخص خمینی طی نمود. سخن از پلههایی است که هرکدام بهیقین بدون سرسپردگی تام و تمام به جوهر ارتجاع مذهبی، بنیادگرایی، تروریسم، نقض حقوق بشر و خرافه غیرممکن میبودند.
بهیقین نقش رفسنجانی در ایجاد تعادل و حفظ دیکتاتوری ولیفقیه، همواره نقشی تعین کننده و راهبردی بود. هنوز در حافظه تاریخی مردم ایران نقش وی در فتنهای بنام «انقلاب فرهنگی» از یاد نرفته است. حمله به دانشگاهها و سرکوب دانشجویان مجاهد و مبارز که بهتبع خود با دستگیری گسترده و سپس پروندهسازی برای میلیونها دانشجو، استاد، استادیار و کادرهای علمی کشور همراه بود، با سخنان تحریکآمیز هاشمی رفسنجانی شروع شد.
سخنان وی در روز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۹ باعث تعطیلی و تشنج در دانشگاه تبریز گردید و سپس به دیگر دانشگاهای کشور سرایت کرد.
بهموازات این واقعیات باید به نقش وی در جنگ ضد میهنی که او تا آخرین روزها همچنان بهعنوان یکی از مسئولان اصلی و بهعنوان فرد مورد اعتماد خمینی برای پیشبرد اهداف کشور گشایانه رژیمشاره نمود. جنگی که بنا بر اعتراف رفسنجانی بیش از «یک میلیون کشته و زخمی» و همچنین «هزار میلیارد دلار» خسارت به هفت استان کشور وارد نمود. در این راستا بود که با صلاحدید و طرحهای ضد مردمی وی، کودکان و جوانان بهطور فلهای به روی مینها فرستاده میشدند.
بهموازات این واقعیات باید به نقش رفسنجانی در سرکوب خونین مردم ایران از فردای ۳۰ خرداد اشاره نمود. دستان او آغشته خون به دو کشتار بزرگ در سالهای ۶۰ الی ۶۷ و همچنین مجموعهای از ترور فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور ازجمله شهید بزرگوار دکتر کاظم رجوی، محمدحسین نقدی، ترور میکونوس، وین، برلین، لارناکا، پاریس، استامبول و نیز ترور مجاهد خلق، شهید فائزه رجبی میباشد. همچنین رفسنجانی ازجمله آمران قتلهای زنجیرهای علیه نویسندگان و دگر اندیشان بود که آنها سبعانه ربوده و سپس اجساد را در اطراف بزرگ شهرها در چالهها، قنات و یا چاههای متروکه رها میکردند.
وی در رابطه با قتلعام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در مصاحبهای روزنامه حکومتی رسالت (۱۲ آذر ۱۳۶۷) بیمحابا گفته بود: «این تبلیغات کذب و عجیبوغریبی که در اروپا و کشورهای غربی منافقین راه انداختهاند که چند هزار نیروی اینها در ایران اعدامشده است، برای این است که افرادی را که در جریان عملیات مرصاد ازدستدادهاند، دنیا را توجیه کنند... سرکوب باید مخصوص عناصر اصلاحناپذیر باشد. در تمامی دنیا همیشه انسانهائی هستند که هیچ راهی جز سرکوب آنها نیست. آنها را ما باید سرکوب کنیم. این حالت وحشت باید برای انسانهای خائن و ناصالح باشد».
با تمام «خدمات رفسنجانی» به دیکتاتوری ولیفقیه، وی در یک اشتباه محاسبه حساب استراتژیک پس از مرگ خمینی، بر این باور بود که با «دوپایه» کردن حاکمیت و تقسیم قدرت میان خود و خامنهای، این رفسنجانی خواهد بود که کلیت نظام را در اختیار خواهد داشت.
بر این باور غلط و اعتماد بیشازحد به ولیفقیه بود که وی برای به کرسی نشاندن خامنهای بهعنوان «رهبر نظام» آخوندی دست به تقلب، دروغهای آشکار، باندبازی و حتی تحریف سخنان خمینی زد. نتیجه این اشتباه محاسبه را نیز در اواخر عمر با زشتی و بددهنیهای باند مقابل خواه علیه شخص خود و یا خانوادهاش دریافت نمود. نمونههای مانند «خواص بیبصیرت», «عالیجناب سرخپوش» و یا «سر فتنه» تماما القابی بودند که رفسنجانی تا آخر عمر بدوش کشید.
همچنین رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی در حالی این رژیم غرق بحران را ترک کرد که ولیفقیه ارتجاع در آستانه یکی از حیاتیترین نمایش انتخابات در درون رژیمش بسر میبرد. در نبود وی بسیاری از ناظران مسائل ایران بر این باور هستند که در نبود رفسنجانی میدان اکنون برای باند ولیفقیه خالی شده و در این راستا خامنهای، بدون رقیب و وزنهای که بتواند وی را مهار نماید، میدان عمل را به دست خواهد گرفت.
نشان به آن نشان که چند ساعت پس از مرگ رفسنجانی که گوئیا براثر «سکته قلبی» به وقوع پیوسته است، ولیفقیه طی پیامی از وی بهعنوان «حجتالاسلام» یادکرده است، امری که بهخودیخود مبین میزان شکاف، اختلاف و تنفر میان دوپایه حکومت را به نمایش میگذارد.
ا بالا گرفتن جنبش دادخواهی خون قتلعام شدگان 67، صادق زیبا کلام از مهرههای باند رفسنجانی روز دوشنبه طی نامهیی به رفسنجانی نوشت:
«از زمان انتشار نوار صوتی مرحوم آیتالله منتظری پیرامون اعدامهای سال۶۷، بسیاری منتظر واکنش مسئولان و شخصیتهای سیاسی بالأخص چهرههای اصلاحطلب در قبال آن واقعه حزنانگیز بودهاند. موضعگیریتان اسباب شگفتی، تأسف و سرخوردگی دوستداران جنابعالی شد. برای خیلی از آنها دفاعتان از تصمیم... خمینی روشن نیست. اینکه بهراستی انگیزهتان در دفاع از آن اعدامها چه میتوانسته بوده باشد؟ تأیید ضمنی اعدامهای سال ۶۷ اعتدال و میانهروی را خدشهدار نموده و به زیر سؤال میبرد. بههیچروی نمیتوان اعدامهای سال ۶۷ را توجیه نمود» .
وی افزود: «اینکه به محکومی که دارد مدت محکومیتش را بهواسطه جرمی که مرتکب شده میگذراند گفته شود آیا همچنان به سازمان مربوطهات وفاداری یا نه و درصورتیکه بگوید «آری» بدون هیچ مقدمه و محاکمهای اعدام شود، با هیچ ملاک و معیار حقوقی مطابقت پیدا نمیکند. مجازات در تمام نظامهای حقوقی زمانی به اجرا گزارده میشود که وقوع جرم تحقق پیدا کرده باشد» .
صادق زیبا کلام گفت: «نفس اینکه ظرف ۲۸سال گذشته هیچیک از مسئولان اعم از آنان که در اعدامها نقش داشتند یا غیرآن کلامی تا کنون در مورد اعدامهای سال ۶۷ نگفته و هیچ اظهارنظری در قبال آن نداشتهاند دلیلی است مبنی بر اینکه حتی خود آنها هم دفاع چندانی از اعدامها نداشته و ترجیح میدهند که آن پرونده مسکوت باقی بماند؛ اما جناب هاشمی رفسنجانی، نه سکوت در مورد اعدامها و نه به راهانداختن سر و صدا پیرامون عملکرد مجاهدین و نه بازکشیدن پای استکبار و دشمنان نظام... نه باعث فراموششدن اعدامها میشوند و نه آنها را میتوان بهعنوان دفاع از نظام و انقلاب توجیه نمود.
با بالا گرفتن جنبش دادخواهی خون قتلعام شدگان 67، صادق زیبا کلام از مهرههای باند رفسنجانی روز دوشنبه طی نامهیی به رفسنجانی نوشت:
«از زمان انتشار نوار صوتی مرحوم آیتالله منتظری پیرامون اعدامهای سال۶۷، بسیاری منتظر واکنش مسئولان و شخصیتهای سیاسی بالأخص چهرههای اصلاحطلب در قبال آن واقعه حزنانگیز بودهاند. موضعگیریتان اسباب شگفتی، تأسف و سرخوردگی دوستداران جنابعالی شد. برای خیلی از آنها دفاعتان از تصمیم... خمینی روشن نیست. اینکه بهراستی انگیزهتان در دفاع از آن اعدامها چه میتوانسته بوده باشد؟ تأیید ضمنی اعدامهای سال ۶۷ اعتدال و میانهروی را خدشهدار نموده و به زیر سؤال میبرد. بههیچروی نمیتوان اعدامهای سال ۶۷ را توجیه نمود» .
وی افزود: «اینکه به محکومی که دارد مدت محکومیتش را بهواسطه جرمی که مرتکب شده میگذراند گفته شود آیا همچنان به سازمان مربوطهات وفاداری یا نه و درصورتیکه بگوید «آری» بدون هیچ مقدمه و محاکمهای اعدام شود، با هیچ ملاک و معیار حقوقی مطابقت پیدا نمیکند. مجازات در تمام نظامهای حقوقی زمانی به اجرا گزارده میشود که وقوع جرم تحقق پیدا کرده باشد» .
صادق زیبا کلام گفت: «نفس اینکه ظرف ۲۸سال گذشته هیچیک از مسئولان اعم از آنان که در اعدامها نقش داشتند یا غیرآن کلامی تا کنون در مورد اعدامهای سال ۶۷ نگفته و هیچ اظهارنظری در قبال آن نداشتهاند دلیلی است مبنی بر اینکه حتی خود آنها هم دفاع چندانی از اعدامها نداشته و ترجیح میدهند که آن پرونده مسکوت باقی بماند؛ اما جناب هاشمی رفسنجانی، نه سکوت در مورد اعدامها و نه به راهانداختن سر و صدا پیرامون عملکرد مجاهدین و نه بازکشیدن پای استکبار و دشمنان نظام... نه باعث فراموششدن اعدامها میشوند و نه آنها را میتوان بهعنوان دفاع از نظام و انقلاب توجیه نمود.
رفسنجانی، رئیس مجلس رژیم هم کمتر از دو هفته بعد، گشاده دستیش را در اعمال این «قساوت مافوق تصوّر» اعلام میکند: «… بر طبق فرامین الهی (!) 4حکم بر اینها (=مجاهدین) لازمالاجراست: 1ـکشته شوند؛ 2ـبهدار کشیده شوند؛ 3ـ دست و پایشان قطع شود؛ 4ـاینها از جامعه جدا شوند… اگر آن روز (منظورم اوایل انقلاب است) 200نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمیشدند. امروز اگر با قاطعیت در مقابل این گروهکهای مسلّح منافق... نایستیم، سه سال دیگر به جای 1000اعدام، باید چندین هزار نفر را اعدام بکنیم… بار دیگر اعلام میکنم که ما به حکم قرآن (!) راه قاطع قلع و قمع منافقین مسلّحی را که در برابر اسلام و مسلمین ایستادهاند، در پیش گرفتهایم…» (اطلاعات، 11مهر60) 
«از زمان انتشار نوار صوتی مرحوم آیتالله منتظری پیرامون اعدامهای سال۶۷، بسیاری منتظر واکنش مسئولان و شخصیتهای سیاسی بالأخص چهرههای اصلاحطلب در قبال آن واقعه حزنانگیز بودهاند. موضعگیریتان اسباب شگفتی، تأسف و سرخوردگی دوستداران جنابعالی شد. برای خیلی از آنها دفاعتان از تصمیم... خمینی روشن نیست. اینکه بهراستی انگیزهتان در دفاع از آن اعدامها چه میتوانسته بوده باشد؟ تأیید ضمنی اعدامهای سال ۶۷ اعتدال و میانهروی را خدشهدار نموده و به زیر سؤال میبرد. بههیچروی نمیتوان اعدامهای سال ۶۷ را توجیه نمود» .
وی افزود: «اینکه به محکومی که دارد مدت محکومیتش را بهواسطه جرمی که مرتکب شده میگذراند گفته شود آیا همچنان به سازمان مربوطهات وفاداری یا نه و درصورتیکه بگوید «آری» بدون هیچ مقدمه و محاکمهای اعدام شود، با هیچ ملاک و معیار حقوقی مطابقت پیدا نمیکند. مجازات در تمام نظامهای حقوقی زمانی به اجرا گزارده میشود که وقوع جرم تحقق پیدا کرده باشد» .
صادق زیبا کلام گفت: «نفس اینکه ظرف ۲۸سال گذشته هیچیک از مسئولان اعم از آنان که در اعدامها نقش داشتند یا غیرآن کلامی تا کنون در مورد اعدامهای سال ۶۷ نگفته و هیچ اظهارنظری در قبال آن نداشتهاند دلیلی است مبنی بر اینکه حتی خود آنها هم دفاع چندانی از اعدامها نداشته و ترجیح میدهند که آن پرونده مسکوت باقی بماند؛ اما جناب هاشمی رفسنجانی، نه سکوت در مورد اعدامها و نه به راهانداختن سر و صدا پیرامون عملکرد مجاهدین و نه بازکشیدن پای استکبار و دشمنان نظام... نه باعث فراموششدن اعدامها میشوند و نه آنها را میتوان بهعنوان دفاع از نظام و انقلاب توجیه نمود.
رفسنجانی، رئیس مجلس رژیم هم کمتر از دو هفته بعد، گشاده دستیش را در اعمال این «قساوت مافوق تصوّر» اعلام میکند: «… بر طبق فرامین الهی (!) 4حکم بر اینها (=مجاهدین) لازمالاجراست: 1ـکشته شوند؛ 2ـبهدار کشیده شوند؛ 3ـ دست و پایشان قطع شود؛ 4ـاینها از جامعه جدا شوند… اگر آن روز (منظورم اوایل انقلاب است) 200نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمیشدند. امروز اگر با قاطعیت در مقابل این گروهکهای مسلّح منافق... نایستیم، سه سال دیگر به جای 1000اعدام، باید چندین هزار نفر را اعدام بکنیم… بار دیگر اعلام میکنم که ما به حکم قرآن (!) راه قاطع قلع و قمع منافقین مسلّحی را که در برابر اسلام و مسلمین ایستادهاند، در پیش گرفتهایم…» (اطلاعات، 11مهر60)
رفسنجانی در آذر ماه 1367 در پی صدور چهارمین قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی مللمتحد بهخاطر قتلعام بیش از سی هزار زندانی سیاسی در زندانها برای کتمان این جنایتها به صحنه آمد و روز 11آذر67 به خبرگزاری رسمی رژیم گفت: «اعدامهای ادعا شده فقط شایعات تبلیغاتی هستند که هدفشان پوشاندن بحرانهای داخلی «دربطن سازمان مجاهدین خلق» و خارج کردن این سازمان از بنبست است». و در روز بعد به شکنجهگران ساواک خمینی در مورد موج محکومیتها گفت: «این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی مجاهدین به راه انداختهاند که چند هزار نیروهای اینها در ایران اعدام شده است. هدفشان این است که خودشان را از بنبست بیرون بیاورند». (روزنامه رسالت ارگان باند مؤتلفه رفسنجانی در آذر ماه 1367 در پی صدور چهارمین قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی مللمتحد بهخاطر قتلعام بیش از سی هزار زندانی سیاسی در زندانها برای کتمان این جنایتها به صحنه آمد و روز 11آذر67 به خبرگزاری رسمی رژیم گفت: «اعدامهای ادعا شده فقط شایعات تبلیغاتی هستند که هدفشان پوشاندن بحرانهای داخلی «دربطن سازمان مجاهدین خلق» و خارج کردن این سازمان از بنبست است». و در روز بعد به شکنجهگران ساواک خمینی در مورد موج محکومیتها گفت: «این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی مجاهدین به راه انداختهاند که چند هزار نیروهای اینها در ایران اعدام شده است. هدفشان این است که خودشان را از بنبست بیرون بیاورند». (روزنامه رسالت ارگان باند مؤتلفه 12آذر 1367)
رفسنجانی در آذر ماه 1367 در پی صدور چهارمین قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی مللمتحد بهخاطر قتلعام بیش از سی هزار زندانی سیاسی در زندانها برای کتمان این جنایتها به صحنه آمد و روز 11آذر67 به خبرگزاری رسمی رژیم گفت: «اعدامهای ادعا شده فقط شایعات تبلیغاتی هستند که هدفشان پوشاندن بحرانهای داخلی «دربطن سازمان مجاهدین خلق» و خارج کردن این سازمان از بنبست است». و در روز بعد به شکنجهگران ساواک خمینی در مورد موج محکومیتها گفت: «این تبلیغات کذب و عجیب و غریبی که در اروپا و کشورهای غربی مجاهدین به راه انداختهاند که چند هزار نیروهای اینها در ایران اعدام شده است. هدفشان این است که خودشان را از بنبست بیرون بیاورند». (روزنامه رسالت ارگان باند مؤتلفه 12آذر 1367)
No comments:
Post a Comment