Wednesday, January 25, 2017

ايران، سوريه و معمای 'عمق استراتژيك'

اهمیت و تاثیر سیاسی، نظامی و استراتژیک مشارکت ایران در جنگ سوریه بر همگان پیداست. حتی اگر با محافظه کارانه ترین نگرش ها نیز به این رخداد منطقه ای و جهانی بنگریم و وضعیت آن را اکنون که تقریبا ٦ سال از آغازش گذشته ارزیابی کنیم، نمی توان به راحتی انکار کرد که حمایت ایران از رژیم سوریه از عوامل مهم، اگر نه مهمترین عامل، بقا و استمرار آن بوده است. به بیان دیگر حکومت بشار اسد بقای خود را اساسا مدیون جمهوری اسلامی ست.
کمک به حفظ حکومت سوریه به منزله تنها متحد استراتژیک ایران در منطقه اما هزینه های قابل توجهی برای تهران دربر داشته است. برخی تحلیلگران حتی بر این باورند که سوریه در نهایت به "ویتنامی" برای ایران بدل  گشته و سرمایه گذاری های آن را همچون باتلاقی در خود فرو خواهد برد.
با توجه به اهمیت کلیدی مشارکت جمهوری اسلامی و مقیاس قابل توجه هزینه های جانی و مالی ناشی از آن، رهبران ایران از دو گفتمان محوری برای توضیح و توجیه و به عبارتی مشرعیت بخشیدن به مداخله در جنگ داخلی سوریه بهره گرفته اند: ١) گفتمان مذهبی و ایدئولوژیک "دفاع از حرم" و ٢) گفتمان سکولار وعمل گرایانه دفاع از "امنیت ملی".
د.
گفتمان دوم اما با وجود آنکه ممکن است در نگاه اول ساده و "منطقی" بنماید، در واقع چندلایه و پیچیده بوده و درک روشن تر آن واکاوی و موشکافی بیشتری می طلبد، که در ادامه به آن می پردازیم. در هر حال، می توان گفت که مشارکت در جنگ سوریه نخستین نمونه مداخله سیستماتیک یا گسترده سیاسی-نظامی ایران در یک کشور خارجی از آغاز تاسیس حکومت جمهوری اسلامی ست.
یکی از سخنان رایج و اصلی مقامات بلندپایه ایران از آغاز جنگ داخلی سوریه استدلالی بدین مضمون بوده است که "اگر در سوریه نجنگیم، مجبور خواهیم شد در داخل خاک ایران بجنگیم".
آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، طی دیداری در اواسط دی ماه ١٣٩٥ با خانواده های برخی از تکاوران ارتش که درسوریه کشته شده بودند، بر استدلال مذکور صحه گذاشت. به گفته او، "اگر جلوی بدخواهان و فتنه‌گران که دست‌مایه دشمنی آمریکا و صهیونیسم هستند در آنجا گرفته نمی‌شد باید در تهران، فارس، خراسان و اصفهان جلوی آنها را می‌گرفتیم. این‌ها دشمن را زمین‌گیر کردند." دیگر مقامات ایران از جمله قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، و علی شمعخانی، وزیر سابق دفاع و دبیر کنونی شورای عالی امنیت ملی، نیز به انحا مختلف این مضمون را تکرار کرده اند. اما معنای چنین سخنی چیست؟ بالاخره اینکه اگر در سوریه نجنگیم، باید در ایران بجنگیم یعنی چه؟
پوششی به نام مبارزه با تروریسم
استدلال "امنیت ملی" یا "عمق استراتژیک " چنانکه مقامات ایران آن را در رابطه با جنگ سوریه مطرح می کنند اما تا حدی انحرافی و تا حدی نیز مغالطه آمیز است:
انحرافی از این جهت که گزاره مذکور در واقع به عنوان پوششی گفتمانی برای استدلال یا دغدغه دیگری که به نظر می رسد به همان اندازه در میان افکار عمومی محبوب نیست و مقبولیت ندارد به کار می رود، یعنی حفظ عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در قبال دشمن دیرینه اش اسرائیل از طریق حفظ کانال های ارتباطی با حزب الله لبنان و تقویت این گروه. در واقع مساله این است که قبولاندن نیاز ایران به نایب(proxy لبنانی اش برای اعمال قدرت در منطقه و به منزله ابزاری برای بازدارندگی نامتقارن (asymmetrical deterrence) در مقابل اسرائیل - که همگی گویا از طریق حفظ سوریه در "محور مقاومت" صورت می گیرد - سخت تر از قبولاندن این استدلال در افکار عمومی است که تروریست ها را باید در نطفه - یعنی همان سوریه - خفه کرد.

در ارتباط با مساله تروریسم، شاید حتی بتوان ادعا کرد که پاکستان و افغانستان مخاطرات تهدیدآمیز بیشتری به لحاظ جغرافیایی برای ایران دارند تا سوریه. همچنین، اگر مساله تروریسم دغدغه اصلی جمهوری اسلامی ست، باز منطق ایجاب می کند که ایران در وهله اول سیاست هایی را در پیش نگیرد که به رشد و گسترش تروریسم بیانجامند، در حالی که برای نمونه سیاست های شدیدا فرقه گرایانه نوری المالکی در عراق و حمایت مستمر تهران از دولت او یکی از عوامل اصلی تاثیرگذار بر ظهور و قدرت گرفتن داعش و نیروهای ضدشیعی مشابه در عراق و سپس گسترش آنها به سوریه بود.
در پایان باید خاطرنشان کرد که مزیت گفتمان "امنیت ملی" در ارتباط با مداخله گسترده ایران در سوریه - که در گزاره پیچیده و چندبعدی "اگر در سوریه نجنگیم باید در ایران بجنگیم" نمود یافته - آن است که اساسا بعد "وطن پرستانه" (patriotic)، اگر نه ملی گرایانه، برجسته و پررنگی دارد و لذا با سهولت بیشتری می تواند مورد پذیرش اقشار مختلف جامعه و افکار عمومی قرار گیرد.

No comments:

Post a Comment