انقلاب ایران، حقیقت کتمان شده - مهدی خداییصفت
جدا از ریشههای تاریخیاش، جنبش انقلابی مسلحانه از سال 49 با نبرد چریکهای فدایی خلق در سیاهکل کلید خورد و در سال 50 با ورود مجاهدین به صحنه نبرد، این جنبش اوج گرفت. منظور از نبرد، هم نبرد نظامی و هم کارزار سیاسی افشاگرانه منضم به آن است که از طریق انتشار دفاعیات بنیانگذاران و کادر مرکزی مجاهدین صورت گرفت و جنبش انقلابی بدینصورت اعلام موجودیت کرد. در سالهای بعد از 50 بهرغم ضربه سال 50 و دستگیری و شهادت بنیانگذاران و کادر مرکزی سازمان، مجاهدین با اقبال عظیم اجتماعی روبهرو شده و به کانون و محور امیدهای مردم و بهخصوص جوانهای انقلابی و و مبارز مسلمان تبدیل شدند.![]() |
| از آن زمان تا سال 56 که جنبش دموکراتیک ضدسلطنتی پا گرفت، مجاهدین توانسته بودند یک مرحله استراتژی خود را که تثبیت سازمان پیشتاز در شهرها بود با موفقیت به پیش برند. و حالا اگر مرحله دوم که ضربه زدن به تور اختناق بود، شروع میشد، این استراتژی میتوانست در توالی خود شتاب گرفته و به جلو پرتاب شود. در سال 54 و اوایل 55، جنبش مسلحانه انقلابی متحمل ضربات سنگینی شده بود. سازمان مجاهدین از یک سو به علت ضربه خیانتبار اپورتونیستی و از سوی دیگر پیرو دستگیریها و حملات ساواک که آن هم اساساً ناشی از ضربه اپورتونیستی بود، به سختی ضربه خورده بود. در همین دوران سازمان چریکهای فدایی خلق نیز متحمل ضربات سنگینی شده بود. ولی با این وجود حضور و کارکرد جنبش انقلابی، تا آنجا تأثیرگذار بود و فضای جامعه را انفجاری و آماده انقلاب کرده بود که تئوریسینهای قدرتهای بزرگ دنیا، در کنفرانس سه جانبه، وقوع انقلاب را در ایران حتمی تلقی میکردند. و آقای برژینسکی که بهزودی مرد شماره 2 کاخ سفید آمریکا شد، توصیه کرد که: «آمریکا باید تلاش کند تحولاتی را که گریزناپذیرند، از یک مسیر هرج و مرج و آشوب به مسیر انتقال منظم بیندازد». در زمستان سال 1355، وقتی کارتر با شاخه زیتون ”حقوقبشر“ وارد کاخ سفید شد، شاه دیکتاتور منفور ایران ناگزیر شد خود را با سیاست کارتر انطباق دهد. در بهمن55، شاه دستور توقف اعدام و شکنجه را صادر کرد. روزنامه کیهان 13 بهمن در سرمقالهاش نوشت: به دستور شاه ”احدی حق استفاده از شکنجه را ندارد“. بهدنبال آن شاه به بازدید صلیبسرخ از زندانهای سیاسی ایران تن داد. طبعاً وضعیت زندانیان سیاسی و آزادی آنها، بهعنوان اولین نشانه یک روند واقعی دموکراتیک مورد انتظار بود. بازدید صلیبسرخ از زندانها، سیاست قطع شکنجه و اعدام را از هر نظر تثبیت کرد. توقف اعدام و شکنجه، اگر چه کمترین امتیاز در زمینه حقوقبشر و آزادیهای دموکراتیک بهحساب میآمد، اما همین میزان عقبنشینی شاه کافی بود تا همچون جرقه به انبار باروت، جامعه را مشتعل نماید. از همان بهار و تابستان سال 56 با شروع اعتراضات، یک جنبش دموکراتیک، شروع به شکل گرفتن کرد و موج تظاهرات و حرکتهای اعتراضی علیه دیکتاتوری سلطنتی گسترش یافت. جنبش ضدسلطنتی طی سالهای 56 و 57 پروسههای تکاملی خود را یکی بعد از دیگری طی کرد. اما سؤال این است که در پروسه حرکتهای اعتراضی سالهای 56 و 57، آن کانون توفنده و پیشقراول رادیکال جنبش، که بود؟ چه بود؟ و کجا بود؟ http://bit.ly/2luU9BQ |



No comments:
Post a Comment