Thursday, February 9, 2017

انقلاب ایران، حقیقت کتمان شده - مهدی خدایی‌صفت

نگاهی تازه به شناسنامه انقلاب ضدسلطنتی
در آستانه سی‌ و ششمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی، به بنیانگذاران، پیشتازان، راهگشایان و شهیدان آن انقلاب درود می‌فرستیم. هم‌چنان که برای دزدان و میوه‌چینان انقلاب مردم ایران و غاصبان حق حاکمیت مردم و آنهایی که طی این 36سال استبداد سیاه را تحت نام اسلام حاکم کرده‌اند، چیزی کمتر از لعن و نفرین ابدی مردم و تاریخ را نمی‌توان انتظار داشت.
بحث درباره انقلاب ضدسلطنتی و سرنوشت آن سردراز دارد. اما ما در این مرور کوتاه با عنوان ” انقلاب ایران، حقیقت کتمان شده“، به بررسی ”زمینه‌های واقعی انقلاب“ و یا به عبارتی دیگر شناخت شجره‌نامه واقعی آن خواهیم پرداخت. منظور از ”حقیقت انقلاب“ همان چیزی است که حاکمیت آخوندی طی این 36سال، تلاش کرده آن را کتمان کند و من و شما و همه آحاد ملت ایران را نسبت به آن بی‌اطلاع نگهدارد. چرا که هر وقت از انقلاب ضدسلطنتی صحبت می‌شود، قبل از هر چیز یک سایه و شبح سنگین به‌نام خمینی و یک تحریف و سرقت عظیم در تاریخ معاصر ایران خودش را تحمیل می‌کند که همان سرقت رهبری یک انقلاب و تحریف تاریخ ملی و خیانت به ناموس کلمات است. در طول این 36سال، آنها تلاش کردند با دجالگری تمام، ”حقیقت انقلاب“ و شناسنامه اصلی انقلاب 22بهمن را از دیده‌ها پنهان نگه دارند. آنها فقط رهبری انقلاب ضدسلطنتی را ندزدیدند، بلکه حتی شعارها و فرهنگ انقلاب 22بهمن را هم که تماماً حول آزادی و اتحاد و اتفاق ملی بود سرقت کردند و به جای آن فرهنگ منحط خودشان را جایگزین ساختند.
اکنون درحد گنجایش این یادداشت، به بررسی بخش کتمان شده انقلاب، که از قضا همان حقیقت انقلاب است، می‌پردازیم.
اجازه بدهید دقایقی بازگردیم به سالهای آخر دوران شاه و ببینیم چه اتفاقهایی افتاد، صورت مسأله انقلاب چه بود و ریشه‌ها و زمینه‌های آن از کجا روئید؟
7سال مبارزه انقلابی:جدا از ریشه‌های تاریخی‌اش، جنبش انقلابی مسلحانه از سال 49 با نبرد چریکهای فدایی خلق در سیاهکل کلید خورد و در سال 50 با ورود مجاهدین به صحنه نبرد، این جنبش اوج گرفت. منظور از نبرد، هم نبرد نظامی و هم کارزار سیاسی افشاگرانه منضم به آن است که از طریق انتشار دفاعیات بنیانگذاران و کادر مرکزی مجاهدین صورت گرفت و جنبش انقلابی بدینصورت اعلام موجودیت کرد. در سالهای بعد از 50 به‌رغم ضربه سال 50 و دستگیری و شهادت بنیانگذاران و کادر مرکزی سازمان، مجاهدین با اقبال عظیم اجتماعی روبه‌رو شده و به کانون و محور امیدهای مردم و به‌خصوص جوانهای انقلابی و و مبارز مسلمان تبدیل شدند.
از آن زمان تا سال 56 که جنبش دموکراتیک ضدسلطنتی پا گرفت، مجاهدین توانسته بودند یک مرحله استراتژی خود را که تثبیت سازمان پیشتاز در شهرها بود با موفقیت به پیش برند. و حالا اگر مرحله دوم که ضربه زدن به تور اختناق بود، شروع می‌شد، این استراتژی می‌توانست در توالی خود شتاب گرفته و به جلو پرتاب شود.
در سال 54 و اوایل 55، جنبش مسلحانه انقلابی متحمل ضربات سنگینی شده بود. سازمان مجاهدین از یک سو به علت ضربه خیانت‌بار اپورتونیستی و از سوی دیگر پیرو دستگیریها و حملات ساواک که آن هم اساساً ناشی از ضربه اپورتونیستی بود، به سختی ضربه خورده بود. در همین دوران سازمان چریکهای فدایی خلق نیز متحمل ضربات سنگینی شده بود. ولی با این وجود حضور و کارکرد جنبش انقلابی، تا آنجا تأثیرگذار بود و فضای جامعه را انفجاری و آماده انقلاب کرده بود که تئوریسینهای قدرتهای بزرگ دنیا، در کنفرانس سه جانبه، وقوع انقلاب را در ایران حتمی تلقی می‌کردند. و آقای برژینسکی که به‌زودی مرد شماره 2 کاخ سفید آمریکا شد، توصیه کرد که: «آمریکا باید تلاش کند تحولاتی را که گریزناپذیرند، از یک مسیر هرج و مرج و آشوب به مسیر انتقال منظم بیندازد».
در زمستان سال 1355، وقتی کارتر با شاخه زیتون ”حقوق‌بشر“ وارد کاخ سفید شد، شاه دیکتاتور منفور ایران ناگزیر شد خود را با سیاست کارتر انطباق دهد. در بهمن55، شاه دستور توقف اعدام و شکنجه را صادر کرد. روزنامه کیهان 13 بهمن در سرمقاله‌اش نوشت: به دستور شاه ”احدی حق استفاده از شکنجه را ندارد“. به‌دنبال آن شاه به بازدید صلیب‌سرخ از زندانهای سیاسی ایران تن داد. طبعاً وضعیت زندانیان سیاسی و آزادی آنها، به‌عنوان اولین نشانه یک روند واقعی دموکراتیک مورد انتظار بود. بازدید صلیب‌سرخ از زندانها، سیاست قطع شکنجه و اعدام را از هر نظر تثبیت کرد. توقف اعدام و شکنجه، اگر‌ چه کمترین امتیاز در زمینه حقوق‌بشر و آزادیهای دموکراتیک به‌حساب می‌آمد، اما همین میزان عقب‌نشینی شاه کافی بود تا هم‌چون جرقه به انبار باروت، جامعه را مشتعل نماید.
از همان بهار و تابستان سال 56 با شروع اعتراضات، یک جنبش دموکراتیک، شروع به شکل گرفتن کرد و موج تظاهرات و حرکتهای اعتراضی علیه دیکتاتوری سلطنتی گسترش یافت. جنبش ضدسلطنتی طی سالهای 56 و 57 پروسه‌های تکاملی خود را یکی بعد از دیگری طی کرد. اما سؤال این است که در پروسه حرکتهای اعتراضی سالهای 56 و 57، آن کانون توفنده و پیشقراول رادیکال جنبش، که بود؟ چه بود؟ و کجا بود؟ http://bit.ly/2luU9BQ

No comments:

Post a Comment