خوزستان؛ حاصلخیز و غنی اما محروم!
![]() |
ریزگردها دراستان خوزستان
بحران گرد و غبار 8بهمن ماه سال جاری در استان خوزستان که رتبه اول آلودگی هوا و ریزگردها در جهان را نیز یدک میکشد هنگامی آغاز شد که توفان شدید گرد و غبار با غلظت ۶۶ برابر حد مجاز، تمامی استان را در برگرفت.
رسوب حجم عظیمی از گرد و غبار بر روی تأسیسات برق استان و دکلهای انتقال برق، آن زمان که با افزایش شدید رطوبت هوا توأم شد عملاً منجر به اختلال در شبکههای برق رسانی و خارج شدن چند ژنراتور اصلی این شهر از مدار برق شد.
در این حال نبود تجهیزات برق اضطراری مزید بر علت شد و موتورهای تصفیه آب استان نیز دچار اخلال و نارسایی برق شد که قطع آب در سراسر استان را به همراه داشت.
وجود گرد و غبارهای مهیب با غلظت بیش از 66 برابر استانداردهای متعارف جهانی، توفانهای شن و از کار افتادن شبکههای آب و برق رسانی در بیش از ۱۱ شهر این استان، تعطیلی مدارس و ادارات را بهمراه داشت و این خود آغاز یک فاجعه تمامعیار برای آحاد مردم این استان بود.
ابعاد فاجعه آنقدر عظیم بود که رسانههای رژیم اعتراف کردند که: «خوزستان دارد دفن میشود». و «پدیده ریزگردهای استان در حال تبدیل شدن به یک تهدید ملی است».
بحران اما تنها صرفاً به تعطیلی مدارس، دانشگاهها و ادارات راه نبرد بلکه به بروز انواع و اقسام بیماریهای مختلف در میان مردم محروم این استان نیز دامن زد به گونهای که یکی از اعضای مجلس ارتجاع مجبور به اعتراف شد که: «وضعیت آلودگی آب و هوا در استان خوزستان منجر به افزایش بیماریهای پوستی و تنفسی شده بهطوری که گاهی روزانه ۲۰ هزار نفر راهی بیمارستانهایی میشوند که توان و ظرفیت پذیرش آنها را ندارند». و به این ترتیب زندگی میلیون ها مردم محروم این خطه زرخیز میهن تیره و تار شد.
پیامد این فاجعه که تماماً محصول سیاستهای میهن برباده و خانمانسوز حاکمیت آخوندها در 38سال گذشته میباشد چنان خشم مردم قهرمان این خطه زر خیز را برانگیخت که شهر اهواز و سایر شهرهای خوزستان را در کانون یک خیزش بزرگ و واقعی قرار داد.
ابعاد بزرگ و فراگیر اعتراضات اجتماعی مردم خوزستان چنان وحشتی در رژیم ضدبشری آخوندی انداخت که نهایتاً ولی وقیح رژیم به صحنه وارد شد تا به خیال خود با ریختن اشک تمساح، خود را از این مهلکه بدر برد. گویی او نیست که عامل اصلی همه این بحرانها در کشور است. ! وگویی این ایادی او در سپاه جهل و جنایت نیستند که عامل سرقت و انتقال آب کارون و خشک کردن هورالعظیم و تالاب شادگان هستند.
خامنهای که بهتر از هر کس دیگر میداند که جامعه مانند بشکه باروتی است که هر لحظه ممکن است منفجر شود، مجبور شد اینگونه اشک تمساح بریزد که: «مسئولان وظیفه دارند که به این مشکلات رسیدگی کنند و اگر کسی به فکر مردم باشد، نمیتواند در مقابل مسائل دشوار خوزستان راحت بماند و این وظیفه قطعی، فوری و همیشگی حکومتهاست که به فکر مردم باشند... این حوادث حقیقتاً دل انسان را میخراشد..».
البته مردم اهواز جواب این دجالگری وی را دادند و روی دیوارهای شهر نوشتند: «رهبر بیکفایت عدالت عدالت». http://bit.ly/2ljVsUO

No comments:
Post a Comment